وانشات سانزو
دید نویسنده= ---------------------------------------------------------------------------------ساعت 3 شب بود.تازه از بار برگشته بودی.با ترس به اطراف خونه نگاه کردی تا مطمعن بشی دوست پسرت که به سگ وحشی وفادار معروف بود اونجانیست.وقتی مطمعن شدی خوابه خیالت راحت شد و به سمت اتاقت رفتی ولی تا می خوای وارد اتاق بشی یکی مچ دستت رو می گیره و بله اون شخص سانزو بود/ سانزو= کجا بودی ا/ت . /بدنت با شنیدن صداش که از همیشه ترناک تر بود یخ زد ا/ت= من........... واقعان متاسفم /سانزو پوزخند میزنه /سانزو= فقط معذرت خواهی خواهی کافی نیست برو تو اتاق وقت تنبیه ا/ت=ولی........... /سانزو نزاشت ا/ت حرفش رو کامل بزنه و ا/ت رو داخل اتاق حل داد { خوب دیگه خودتون میدونید بقیش چیه. نمیگم چون پیجم گزارش میشه}
۴.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.