*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
از گل فروشی اومدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم خونه مامان به استقبالم اومد با دیدن گل تو دستم لبخند زد به همه سلام کردم ورفتم پیش فرشته ودخترکوچلوی محیا
-خوبی
- تو چطوری محمد نگران شدیم
- خوبم
گل رووگرفتم طرفش با لبخند گرفت
- خوشگله مرسی
اروم گفتم :مثله خودت
نی نی کوچلو روونگاه کردم وگفتم : نگاش کن چقدر زشته
- قشنگه محمد ببین چه کوچلو ونازه
- دید منم نسبت به تو اینجوریه
بلند شدم رفتم کنار حسین نشستم مامان گفت بریم شام
خیلی گشنم بوداول برای فرشته کشیدم بعدم خودم
- چت بود محمد
مامان اینو گفت بهش لبخند زدم
- کمبود خواب بود سر درد گرفتم
- امین رفت
نگاهی به بابا انداختم وگفتم : اره گفت کاراش زیاده
دیگه کسی حرف نزد این رسم بود سر غذاکسی حرف نزنه بابا خیلی بدش میومد اینجوریم بهتر بود راحت غذامون رو می خوردیم
بعد از شام منو حسین رفتیم شطرنج می خواست جر زنی کنه نمی زاشتم صدا خندش بلند بود بحث با اونم فایده نداشت کم نمی اورد اخرشم من بردم
یه لحظه حواسم رفت پیش فرشته داشت بچه محیا رو می خوابوند
- از وقتی اومدیم مژده همش با فرشته است
لبخندکمرنگی زدم
محیا وحسین قصدرفتن کردن فرشته دل از بچه نمی کند چون کنارش وایساده بودم می دیدم چطور باحسرت به بچه نگاه می کنه
سرمو خم کردم گفتم: چیه کوچلو
-هیچی
رفت بالا منم یکم پیش بابا نشستم حالش انگار خوب نبود می خواست یه حرفی بزنه ولی جلووخودشو می گرفت رفتم بالا همون دم در پیرهنمو در اوردم رفتم اتاق خواب که برم حموم فرشته نبود حولمو برداشتم رفتم حمام باز سرم یهو درد اومد از بی خوابی بود از حموم اومدم بیرون رفتم لباس پوشیدم موهام سشوار زدم رفتم بیرون فرشته داشت تلویزیون می دید
- نمی خوای بخوابی
- نه دارم فیلم می بینم
به لیوان اب خوردم وبرکشتم اتاق خواب مسواک زدم و رفتم توتخت سرم بار درد اومده بود صدای تلویزیونم اذیت می کرد وداشت سردردمو بدتر می کرد بلند شدم رفتم بالاسر فرشته وگفتم : دختر مگه گوشات مشکل داره
برگشت نگام کرد بعد تلویزیون خاموش کرد وگفت :ببخشید
اخم کردم برگشتم اتاق خواب وتو تخت نمی دونم چطور شد یهو حالم بهم خورد رفتم طرف دسشویی داشتم اوق می زدم فرشته اومد بالاسرم وگفت: چت شده محمد
- حالم یهو بهم خورد
- عزیزم تقصیر منه اصلا حواسم نبود دوش گرفتی
- اره
دستمو گرفت کمکم کرد بلند شدم
-سرم داره می ترکه
- به عمو بگم بریم دکتر
- نه قرصهامو بیار
چشام سنگین بود ولی درد داشتم دوست داشتم بخوابم فرشته قرص هامو اورد یه مسکن قوی خوردم ودراز کشیدم فرشته با روغن اروم اروم پیشونیموماساژمی داد نمی دونم چه وقت خوابم برد
*محمد*
از گل فروشی اومدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم خونه مامان به استقبالم اومد با دیدن گل تو دستم لبخند زد به همه سلام کردم ورفتم پیش فرشته ودخترکوچلوی محیا
-خوبی
- تو چطوری محمد نگران شدیم
- خوبم
گل رووگرفتم طرفش با لبخند گرفت
- خوشگله مرسی
اروم گفتم :مثله خودت
نی نی کوچلو روونگاه کردم وگفتم : نگاش کن چقدر زشته
- قشنگه محمد ببین چه کوچلو ونازه
- دید منم نسبت به تو اینجوریه
بلند شدم رفتم کنار حسین نشستم مامان گفت بریم شام
خیلی گشنم بوداول برای فرشته کشیدم بعدم خودم
- چت بود محمد
مامان اینو گفت بهش لبخند زدم
- کمبود خواب بود سر درد گرفتم
- امین رفت
نگاهی به بابا انداختم وگفتم : اره گفت کاراش زیاده
دیگه کسی حرف نزد این رسم بود سر غذاکسی حرف نزنه بابا خیلی بدش میومد اینجوریم بهتر بود راحت غذامون رو می خوردیم
بعد از شام منو حسین رفتیم شطرنج می خواست جر زنی کنه نمی زاشتم صدا خندش بلند بود بحث با اونم فایده نداشت کم نمی اورد اخرشم من بردم
یه لحظه حواسم رفت پیش فرشته داشت بچه محیا رو می خوابوند
- از وقتی اومدیم مژده همش با فرشته است
لبخندکمرنگی زدم
محیا وحسین قصدرفتن کردن فرشته دل از بچه نمی کند چون کنارش وایساده بودم می دیدم چطور باحسرت به بچه نگاه می کنه
سرمو خم کردم گفتم: چیه کوچلو
-هیچی
رفت بالا منم یکم پیش بابا نشستم حالش انگار خوب نبود می خواست یه حرفی بزنه ولی جلووخودشو می گرفت رفتم بالا همون دم در پیرهنمو در اوردم رفتم اتاق خواب که برم حموم فرشته نبود حولمو برداشتم رفتم حمام باز سرم یهو درد اومد از بی خوابی بود از حموم اومدم بیرون رفتم لباس پوشیدم موهام سشوار زدم رفتم بیرون فرشته داشت تلویزیون می دید
- نمی خوای بخوابی
- نه دارم فیلم می بینم
به لیوان اب خوردم وبرکشتم اتاق خواب مسواک زدم و رفتم توتخت سرم بار درد اومده بود صدای تلویزیونم اذیت می کرد وداشت سردردمو بدتر می کرد بلند شدم رفتم بالاسر فرشته وگفتم : دختر مگه گوشات مشکل داره
برگشت نگام کرد بعد تلویزیون خاموش کرد وگفت :ببخشید
اخم کردم برگشتم اتاق خواب وتو تخت نمی دونم چطور شد یهو حالم بهم خورد رفتم طرف دسشویی داشتم اوق می زدم فرشته اومد بالاسرم وگفت: چت شده محمد
- حالم یهو بهم خورد
- عزیزم تقصیر منه اصلا حواسم نبود دوش گرفتی
- اره
دستمو گرفت کمکم کرد بلند شدم
-سرم داره می ترکه
- به عمو بگم بریم دکتر
- نه قرصهامو بیار
چشام سنگین بود ولی درد داشتم دوست داشتم بخوابم فرشته قرص هامو اورد یه مسکن قوی خوردم ودراز کشیدم فرشته با روغن اروم اروم پیشونیموماساژمی داد نمی دونم چه وقت خوابم برد
۲۱.۳k
۲۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.