رئیس مافیا
رئیس مافیا
P14
+جونگ کوک تلفنت داره زنگ میخوره
-بده... شانس آوردی
+عه تمومش کن
-الو
$حال کردی چجوری در شرکتتو تخته کردم
+کیه؟(با صدای آرام)
-جوکیونگه(با صدای آرام)
-تو این کارو نکردی من به خاطر جون کارمندام اونجا رو تعطیل کردم
$هر جا برید بازم پیداتون میکنم...کاری میکنم که برای مردن التماسم کنید
+بده گوشیو
-چی ...چی کار داری میکنی
+اینم از این...بلاکش کردم....لازم نیست به تلفانش جواب بدی جز اعصاب خورد کنی چیز دیگه ای نداره...بیا بریم ببینم اوضاع شرکت من چجوریه
-بریم....
(ویو شرکت لیلیت)
+اینجا چه خبره.... چرا همه چی انقد داغون شده
&(یکی از کارمند های ا.ت)خانوم دیشب اومدن و مدارک و بهم ریختن و کلا یه وسیله سالم نذاشتن صبح هم چند نفر اومدن تهدیدمون کردن
+هوففف...باشه...بچه ها چیزیشون نشد؟
&نه ....فقط وسایل....
+اوکی ...باشه...مرسی برو به کارا برس
&فقط خانوم امروز عصر دورهمی مافیا ها هست
+اه....خیلی خوشم میاد ازشون ...
-باشه میریم ممنون از اطلاع رسانی
+چی...چی چیه میریم بشین بابا حوصله داری توهم
-نه ربطی به حوصلم نداره میخوام برم اطلاعات به دست بیارم اصلا شاید جوکیونگ هم اومد
+هوفف....باش....
(ویو خونه لیلیت)
+من الان چی بپوشم آخه...
-یعنی چی چی بپوشم یه چیزی بپوش دیگه همیشه چجوری لباس میپوشیدی
+آخه اون موقع یوجین وسایلامو آماده میکرد....همیشه اون انتخاب میکرد
-هوفف...بکش کنار کار خودمه
+چی...
-خب بیا دارک بپوشیم چون من به همه گفتم پارتنرتم مجبوریم ست بدوشیم مشکلی که نداری؟
+هان...نه
-خوبه پس تو این لباس مشکیتو بپوش با این کیف اکلیلی...کفشاتم اون براقه رو بپوش
+سر تا پا سیاه یعنی؟
-آره... میخوام متفاوت باشیم
+پس تو چی میپوشی ...
-موقع رفتن میبینی
____
-ا.ت بدو دیر شد
+اومدم
+چرا خشکت زد....الو
-خیلی قشنگ شدی....
+مرسی(با خنده)
+خب...بریم دیگه
-بریم....
____
✓وای....لیلیت چه کردی....میبینم که ست پوشیدید
-درسته مشکلی دارید
✓نه....عروسیتون کی هست....دعوتمون میکنید دیگه
-نه....مگه مجبورم....یه عروسی ساده میگیرم لازمم نیست کسایی که از حد خودشون میگذرن رو دعوت کنم
✓(خنده)ولی ما که تا حالا از حدمون نگذشتیم
-مطمئنی
✓گذشتیم؟(خنده)خب ایشالله به پای هم پیر شین
+(خنده مصنوعی)(رفت در گوش جونگ کوک)معلوم هست داری چی کار میکنی.....همین چند تا مافیا هوامونو دارن میخوای اینا هم هوامونو نداشته باشن
-یه مافیا هیچ وقت نباید محتاج مافیای دیگه باشه درضمن الان همه اینا با جوکیونگ رفیقن و اعتبار الان برای من دیگه ندارن
+بازم هر چه قدر اعتبار نداشته باشن نباید اینجوری رفتار کنی
-این همه سال اینجوری حرف زدم...پس نیازی نیست نصیحتم کنی و موذب بشی...
+ باشه...کله شق تر از این حرفایی که به حرفم گوش بدی ...هر کاری میکنی بکن فقط خواهشاً دعوا راه ننداز
-خیله خب...
¢لیلیت در مورد عشق اولت شنیدم...خیلی عاشق معشوق بودید...آفرین بهت دختر این بارو از رو دوشت برداشتی...همین که تونستی فراموشش کنی و با یکی دیگه قرار بزاری خودش یه شجاعت و همته
-چرا همه انقدر مشتاقن مسائل شخصی اینو اونو بفهمن من نمیفهمم شما ها کارو زندگی ندارید؟کارتون فوضولی تو زندگی اینو اونه؟
+(ا.ت خندش گرفت و نتونست جلوی خودش رو بگیره)
¢وا خب چیه مگه هممون توی شرکت از مافیا های اطرافمون یه بیوگرافی و رزومه داریم مگه نه آقای کوان....
+(با صدای آروم)چیی...این از کجا میدونه
-(با صدای آرام)بهت گفتم دیگه...این یه مهمونی ساده نیست
شرط:🤡🔪
20 لایک
20 کامنت
P14
+جونگ کوک تلفنت داره زنگ میخوره
-بده... شانس آوردی
+عه تمومش کن
-الو
$حال کردی چجوری در شرکتتو تخته کردم
+کیه؟(با صدای آرام)
-جوکیونگه(با صدای آرام)
-تو این کارو نکردی من به خاطر جون کارمندام اونجا رو تعطیل کردم
$هر جا برید بازم پیداتون میکنم...کاری میکنم که برای مردن التماسم کنید
+بده گوشیو
-چی ...چی کار داری میکنی
+اینم از این...بلاکش کردم....لازم نیست به تلفانش جواب بدی جز اعصاب خورد کنی چیز دیگه ای نداره...بیا بریم ببینم اوضاع شرکت من چجوریه
-بریم....
(ویو شرکت لیلیت)
+اینجا چه خبره.... چرا همه چی انقد داغون شده
&(یکی از کارمند های ا.ت)خانوم دیشب اومدن و مدارک و بهم ریختن و کلا یه وسیله سالم نذاشتن صبح هم چند نفر اومدن تهدیدمون کردن
+هوففف...باشه...بچه ها چیزیشون نشد؟
&نه ....فقط وسایل....
+اوکی ...باشه...مرسی برو به کارا برس
&فقط خانوم امروز عصر دورهمی مافیا ها هست
+اه....خیلی خوشم میاد ازشون ...
-باشه میریم ممنون از اطلاع رسانی
+چی...چی چیه میریم بشین بابا حوصله داری توهم
-نه ربطی به حوصلم نداره میخوام برم اطلاعات به دست بیارم اصلا شاید جوکیونگ هم اومد
+هوفف....باش....
(ویو خونه لیلیت)
+من الان چی بپوشم آخه...
-یعنی چی چی بپوشم یه چیزی بپوش دیگه همیشه چجوری لباس میپوشیدی
+آخه اون موقع یوجین وسایلامو آماده میکرد....همیشه اون انتخاب میکرد
-هوفف...بکش کنار کار خودمه
+چی...
-خب بیا دارک بپوشیم چون من به همه گفتم پارتنرتم مجبوریم ست بدوشیم مشکلی که نداری؟
+هان...نه
-خوبه پس تو این لباس مشکیتو بپوش با این کیف اکلیلی...کفشاتم اون براقه رو بپوش
+سر تا پا سیاه یعنی؟
-آره... میخوام متفاوت باشیم
+پس تو چی میپوشی ...
-موقع رفتن میبینی
____
-ا.ت بدو دیر شد
+اومدم
+چرا خشکت زد....الو
-خیلی قشنگ شدی....
+مرسی(با خنده)
+خب...بریم دیگه
-بریم....
____
✓وای....لیلیت چه کردی....میبینم که ست پوشیدید
-درسته مشکلی دارید
✓نه....عروسیتون کی هست....دعوتمون میکنید دیگه
-نه....مگه مجبورم....یه عروسی ساده میگیرم لازمم نیست کسایی که از حد خودشون میگذرن رو دعوت کنم
✓(خنده)ولی ما که تا حالا از حدمون نگذشتیم
-مطمئنی
✓گذشتیم؟(خنده)خب ایشالله به پای هم پیر شین
+(خنده مصنوعی)(رفت در گوش جونگ کوک)معلوم هست داری چی کار میکنی.....همین چند تا مافیا هوامونو دارن میخوای اینا هم هوامونو نداشته باشن
-یه مافیا هیچ وقت نباید محتاج مافیای دیگه باشه درضمن الان همه اینا با جوکیونگ رفیقن و اعتبار الان برای من دیگه ندارن
+بازم هر چه قدر اعتبار نداشته باشن نباید اینجوری رفتار کنی
-این همه سال اینجوری حرف زدم...پس نیازی نیست نصیحتم کنی و موذب بشی...
+ باشه...کله شق تر از این حرفایی که به حرفم گوش بدی ...هر کاری میکنی بکن فقط خواهشاً دعوا راه ننداز
-خیله خب...
¢لیلیت در مورد عشق اولت شنیدم...خیلی عاشق معشوق بودید...آفرین بهت دختر این بارو از رو دوشت برداشتی...همین که تونستی فراموشش کنی و با یکی دیگه قرار بزاری خودش یه شجاعت و همته
-چرا همه انقدر مشتاقن مسائل شخصی اینو اونو بفهمن من نمیفهمم شما ها کارو زندگی ندارید؟کارتون فوضولی تو زندگی اینو اونه؟
+(ا.ت خندش گرفت و نتونست جلوی خودش رو بگیره)
¢وا خب چیه مگه هممون توی شرکت از مافیا های اطرافمون یه بیوگرافی و رزومه داریم مگه نه آقای کوان....
+(با صدای آروم)چیی...این از کجا میدونه
-(با صدای آرام)بهت گفتم دیگه...این یه مهمونی ساده نیست
شرط:🤡🔪
20 لایک
20 کامنت
۶.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.