دلتنگـے ظریف ترین قتلِ عام بشره:)!
دلتنگـے ظریفترین قتلِ عام بشره:)!
شبتواسمونماهمخوابیده:)🌚🦋
لحافیازغمرویشکشیده:)🌚🦋
ازتویاینشهرصداییمیاد:)🌚🦋
صداییتنها...:)🌚🦋
🌚ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ🦋
تکپارتی
[At]
+غلطکردمات...نبندچشماتونبندلعنتی...
با بغض خیره ش میشم و سرمو تکون میدم
-بگودوسشنداری...بگوتانبندم
کلافهدستتوموهاشچنگمیزنهوعربدهمیزنه
+نبند...غلطکردمگفتم دوسش دارمنبندچشماتولعنتینبند همه عمرم
به چشماش خیره میشم و با لبخند غمگینی میگم
-میدونمدوسشدارینمیخواممانعتون بشم...🖤
جین تصادف بود گره خوردن نگاهمون بهم.
چشمام بسته میشه و فریاد پر بغضش اخرین چیزیه که با خودم میبرم.
"⁵ماهبعد"
"Jin"
دستی به ریش هام میکشم. بعد رفتنش دیگه حتی حال زدن صورتم رو ندارم...
موهای ژولیده که آخرین بار ماه پیش بود شونه کشیده شده بود بهشون. چشمای به رنگ خون نشسته و لبایی ترک خورده و خشک. جسم و روحی خسته
از حموم اومدم بیرون به زور جیمین رفته بودم حموم حتی حوصله خودمو نداشتم چه برسه...آخ دستم رو روی قلبم گذاشتم و خم شدم. صورتم درهم شد.
یکم بعد به حالت قبلم برگشتم. به اتاق نگاهی انداختم.
شیشه های نوشیدنی که هر کدوم یه گوشه پرت شده بودن تختی که پر از خون بود. خودکشی کرده بودم ولی....هوف.
از اتاق اومدم بیرون برعکس اتاق من خونه از تمیزی داشت برق میزد. به جیمین که از بیرون میومد نگاهی انداختم که سوالی بهش نگاهی انداختم
×چیه گلم نکنه انتظار داشتی تو اون هتل پنج ستاره زندگی کنی داداش یکمم با ما بپر به هیجا بر نمیخوره
تیکه مینداخت چون خونه اوضاع بهم ریخته ایی داشت.
همینجوری که وسایل رو روی میز میذاشت به من نگاه کرد و ادامه داد
×باز که اون پشم گوسفندارو نزدی حداقل یه شونه میکشیدی از حالت ترسناک و خوف برندازش دراد
بیخیال نگاهی بهش انداختم
×بشین من میام
رفتمو روی صندلی بنفش نشستم که پایه های سفید داشت. سلیقه ات بود دیه.
جیمین تاف و شونه و سشوار و ایینه به دست اومد بیرون.
سشوار رو به پیریزی که کنار یخچال بود زد.
×چه باکلاس گوشیاتون رو تو اشپزخونه شارژ میزنید
بهش نگاهی انداختم.
×هاپو اخلاق یکم بخند دیه ⁵ ماه شده فیکس
+بسه
×باشه بابا
اومد سمتم و سشوار روشن کرد موهام رو خشک کرد
شروع کرد به شون کردن ریش و موهام آخر سر هم کارش رو با یه تاف تموم کرد. ایینه رو به دستم داد
شبتواسمونماهمخوابیده:)🌚🦋
لحافیازغمرویشکشیده:)🌚🦋
ازتویاینشهرصداییمیاد:)🌚🦋
صداییتنها...:)🌚🦋
🌚ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ🦋
تکپارتی
[At]
+غلطکردمات...نبندچشماتونبندلعنتی...
با بغض خیره ش میشم و سرمو تکون میدم
-بگودوسشنداری...بگوتانبندم
کلافهدستتوموهاشچنگمیزنهوعربدهمیزنه
+نبند...غلطکردمگفتم دوسش دارمنبندچشماتولعنتینبند همه عمرم
به چشماش خیره میشم و با لبخند غمگینی میگم
-میدونمدوسشدارینمیخواممانعتون بشم...🖤
جین تصادف بود گره خوردن نگاهمون بهم.
چشمام بسته میشه و فریاد پر بغضش اخرین چیزیه که با خودم میبرم.
"⁵ماهبعد"
"Jin"
دستی به ریش هام میکشم. بعد رفتنش دیگه حتی حال زدن صورتم رو ندارم...
موهای ژولیده که آخرین بار ماه پیش بود شونه کشیده شده بود بهشون. چشمای به رنگ خون نشسته و لبایی ترک خورده و خشک. جسم و روحی خسته
از حموم اومدم بیرون به زور جیمین رفته بودم حموم حتی حوصله خودمو نداشتم چه برسه...آخ دستم رو روی قلبم گذاشتم و خم شدم. صورتم درهم شد.
یکم بعد به حالت قبلم برگشتم. به اتاق نگاهی انداختم.
شیشه های نوشیدنی که هر کدوم یه گوشه پرت شده بودن تختی که پر از خون بود. خودکشی کرده بودم ولی....هوف.
از اتاق اومدم بیرون برعکس اتاق من خونه از تمیزی داشت برق میزد. به جیمین که از بیرون میومد نگاهی انداختم که سوالی بهش نگاهی انداختم
×چیه گلم نکنه انتظار داشتی تو اون هتل پنج ستاره زندگی کنی داداش یکمم با ما بپر به هیجا بر نمیخوره
تیکه مینداخت چون خونه اوضاع بهم ریخته ایی داشت.
همینجوری که وسایل رو روی میز میذاشت به من نگاه کرد و ادامه داد
×باز که اون پشم گوسفندارو نزدی حداقل یه شونه میکشیدی از حالت ترسناک و خوف برندازش دراد
بیخیال نگاهی بهش انداختم
×بشین من میام
رفتمو روی صندلی بنفش نشستم که پایه های سفید داشت. سلیقه ات بود دیه.
جیمین تاف و شونه و سشوار و ایینه به دست اومد بیرون.
سشوار رو به پیریزی که کنار یخچال بود زد.
×چه باکلاس گوشیاتون رو تو اشپزخونه شارژ میزنید
بهش نگاهی انداختم.
×هاپو اخلاق یکم بخند دیه ⁵ ماه شده فیکس
+بسه
×باشه بابا
اومد سمتم و سشوار روشن کرد موهام رو خشک کرد
شروع کرد به شون کردن ریش و موهام آخر سر هم کارش رو با یه تاف تموم کرد. ایینه رو به دستم داد
۱۱.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.