رمان عشق ممنوعه پارت 8
ارس. باشه بریم
متین. به نظرمن بریم کافه
ارس. کسی نظر شمارو نخواست
متین. خب بگید ببینم این دختر خانوم تازه وارد کیه معرفیش کنید ببینم
ارس. به تو ربطی داره
متین. تو چه کاره ی این دختره ای
ارس. ناموصمه مشکلی داره
متین. اووو آقا ارسلان رفتی غاطی مرغا
ارس. آقا به تو ربطی ندارهههههه
(از زبون ارسلان)
دیا از اتاق دویید سمتمو اومد نشست کنارمو منم بغلش کردم.
دوباره اومدم بوسش کنم
مهشاد صداش کرد
ارس. ای بابا ماهم شانس نداریما
دیا. بله مهشاد
مهشاد. گوشیت داره زنگ میخوره
گوشیو حواب دادم مامانم بود گفت بیا خونه
رفتم به ارس گفتم من میخوام برم خونه
ارس. وایسا میرسونمت
خداحافظی کردیمو رفتیم تو ماشین
ارس.......
برید تو خماری
تا پارت بعد
متین. به نظرمن بریم کافه
ارس. کسی نظر شمارو نخواست
متین. خب بگید ببینم این دختر خانوم تازه وارد کیه معرفیش کنید ببینم
ارس. به تو ربطی داره
متین. تو چه کاره ی این دختره ای
ارس. ناموصمه مشکلی داره
متین. اووو آقا ارسلان رفتی غاطی مرغا
ارس. آقا به تو ربطی ندارهههههه
(از زبون ارسلان)
دیا از اتاق دویید سمتمو اومد نشست کنارمو منم بغلش کردم.
دوباره اومدم بوسش کنم
مهشاد صداش کرد
ارس. ای بابا ماهم شانس نداریما
دیا. بله مهشاد
مهشاد. گوشیت داره زنگ میخوره
گوشیو حواب دادم مامانم بود گفت بیا خونه
رفتم به ارس گفتم من میخوام برم خونه
ارس. وایسا میرسونمت
خداحافظی کردیمو رفتیم تو ماشین
ارس.......
برید تو خماری
تا پارت بعد
۲۲.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.