the king of my heart 💜
the king of my heart 💜
پارت۲۰
چهار ماه بعد
ات.یونگی اون مبلو بزار اونجا
یونگی.باشه عزیزم تو استراحت کن،برو رو اون صندلی بشین خودم میزارم
ات.باشه..ایییی
یونگی.چیشد خوبی؟
ات.ارهه بچت داره تکون میخوره
یونگی.خندید...اشکال نداره عادت میکنی
میگم ات بهتر نبود امروز بری سونوگرافی دوست دارم هر چی زود تر جنسیت بچه رو بفهمم
ات.نه همون فردا با هم میریم امروز زیاد کار داریم
یونگی.باشه عزیزم
ات.یونگی بنظرت الان که چهار ماهمه زیادی شکمم بزرگ نشده؟
انگاری هفت ماهمه خیلی بزرگ شده ها
یونگی.حتما اون کوچولو که داخله تپله
مثل یه موچی
ات.هر چقد هم تپل باشه بازم اینقدر نمیشه که
یونگی.غصه نخور عزیزم فردا میریم دکتر همه چیز معلوم میشه
ات.اوهوم..پاستیل شکری میخام
یونگی.الاننن؟
ساعت یازده شبه ها
الان از کجا برات بیارم
ات.عشقم لطفاً دلم هوس کرده
یونگی.نمیتونی تا صبح طاقت بیاری؟
ات.نه الان میخام
یونگی.خیله خب میرم برات میخرم...
پرش زمانی فردا مطب دکتر
ات.یونگی تو دوست داری بچه دختر باشه یا پسر؟
یونگی.دختر،دخترا مهربونن
تو چی؟
ات.منم یا دختر یا پسر
ولی بیشتر دختر دوست دارم آرایشش کنم(مثل من😂)
یونگی.چیی؟
منشی.خانم مین ات بفرمایید داخل
یونگی.پاشو عزیزم
ات.با کمک یونگی رفتم داخل اتاق دکتر گفت روی تخت دراز بکشم
دکتر.خب الان میفهمیم بچه خوشگلمون دختره یا پسر....وای باورم نمیشه
ات با یونگی.چیشدهه؟
دکتر.تبریک میگم بچه هاتون دوقلوان یه دختر یه پسر
(بعد از خوشحالی کردن😐🗿)
ات
با یونگی نشستیم داخل ماشین وای خودااا باورم نمیشه دوقلوان...یونگی حالا که جنسیت بچه ها رو فهمیدیم بریم خرید لباسو اتاق بچه؟
یونگی.بله عشقم چرا که نه
ات.با یونگی رفتیم فروشگاه بچه کلی لباسای کیوت با اسباب بازی خریدیم
یونگی.ات نظرت چیه فردا شب همه رو دعوت کنیم خونه تا بهشون بگیم بچه ها دوقلوان؟
ات.اوهوم اره فکر خوبیه فقط بگم حوصله آشپزی ندارما
یونگی.باشه عزیزم غذا از بیرون سفارش میدم..خب دیگه چیز دیگه ای لازم نداریم؟
ات.نه دیگه همه چیز رو خریدیم....یونگی پول وسیله هارو داد رفتیم توی ماشین
ددی گشنمه
یونگی.ددی؟...حیف که حامله ای وگرنه.....
ات.پریدم وسط حرفش..گشنمه
یونگی.اوکی بریم رستوران؟
ات.اره بریم....
شرطا
۲۵لایک
۱۲کامنت
پارت۲۰
چهار ماه بعد
ات.یونگی اون مبلو بزار اونجا
یونگی.باشه عزیزم تو استراحت کن،برو رو اون صندلی بشین خودم میزارم
ات.باشه..ایییی
یونگی.چیشد خوبی؟
ات.ارهه بچت داره تکون میخوره
یونگی.خندید...اشکال نداره عادت میکنی
میگم ات بهتر نبود امروز بری سونوگرافی دوست دارم هر چی زود تر جنسیت بچه رو بفهمم
ات.نه همون فردا با هم میریم امروز زیاد کار داریم
یونگی.باشه عزیزم
ات.یونگی بنظرت الان که چهار ماهمه زیادی شکمم بزرگ نشده؟
انگاری هفت ماهمه خیلی بزرگ شده ها
یونگی.حتما اون کوچولو که داخله تپله
مثل یه موچی
ات.هر چقد هم تپل باشه بازم اینقدر نمیشه که
یونگی.غصه نخور عزیزم فردا میریم دکتر همه چیز معلوم میشه
ات.اوهوم..پاستیل شکری میخام
یونگی.الاننن؟
ساعت یازده شبه ها
الان از کجا برات بیارم
ات.عشقم لطفاً دلم هوس کرده
یونگی.نمیتونی تا صبح طاقت بیاری؟
ات.نه الان میخام
یونگی.خیله خب میرم برات میخرم...
پرش زمانی فردا مطب دکتر
ات.یونگی تو دوست داری بچه دختر باشه یا پسر؟
یونگی.دختر،دخترا مهربونن
تو چی؟
ات.منم یا دختر یا پسر
ولی بیشتر دختر دوست دارم آرایشش کنم(مثل من😂)
یونگی.چیی؟
منشی.خانم مین ات بفرمایید داخل
یونگی.پاشو عزیزم
ات.با کمک یونگی رفتم داخل اتاق دکتر گفت روی تخت دراز بکشم
دکتر.خب الان میفهمیم بچه خوشگلمون دختره یا پسر....وای باورم نمیشه
ات با یونگی.چیشدهه؟
دکتر.تبریک میگم بچه هاتون دوقلوان یه دختر یه پسر
(بعد از خوشحالی کردن😐🗿)
ات
با یونگی نشستیم داخل ماشین وای خودااا باورم نمیشه دوقلوان...یونگی حالا که جنسیت بچه ها رو فهمیدیم بریم خرید لباسو اتاق بچه؟
یونگی.بله عشقم چرا که نه
ات.با یونگی رفتیم فروشگاه بچه کلی لباسای کیوت با اسباب بازی خریدیم
یونگی.ات نظرت چیه فردا شب همه رو دعوت کنیم خونه تا بهشون بگیم بچه ها دوقلوان؟
ات.اوهوم اره فکر خوبیه فقط بگم حوصله آشپزی ندارما
یونگی.باشه عزیزم غذا از بیرون سفارش میدم..خب دیگه چیز دیگه ای لازم نداریم؟
ات.نه دیگه همه چیز رو خریدیم....یونگی پول وسیله هارو داد رفتیم توی ماشین
ددی گشنمه
یونگی.ددی؟...حیف که حامله ای وگرنه.....
ات.پریدم وسط حرفش..گشنمه
یونگی.اوکی بریم رستوران؟
ات.اره بریم....
شرطا
۲۵لایک
۱۲کامنت
۲۷.۰k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.