فیک جدایی
پارت۲🍷
*فردا صبح*
صب رفتم سرکارم تا عصر..بعد ک برگشتم یچی خوردم و لباسامو عوض کردم..یه لباس شیک پوشیدم و موهامو حالت دادم ک صدای زنگ گوشی اومد..جواب دادم
سونگمین:اماده ای دیگ نه؟
فلیکس:اره..دارم میام
یه نفس عمیق کشیدم
فلیکس:میترکونی امشب
و از اتاق بیرون رفتم و تاکسی گرفتم و رفتم سمت بار..درو ک برام باز کردن با دوستام مواجه شدم...دوستایی ک یه ماه میشد ندیده بودمشون
وقتی رفتم داخل تعداد زیادی ادم نبود..تهش سر جم میشدیم ۲۰ نفر..رفتم نزدیکتر ک بنگ چان منو دید
چان:به ببین کی اینجاست..لیکسی خودمون
و سریع اومد سمتم و بغلم کرد
چان:چطوری پسر؟
لبخندی زدم
فلیکس:خوبم
از اون طرف سونگمین اومد
سونگمین:بلخره تشریف اوردی
لبخندی زدم ک جیسونگ اومد دستشو رو شونمش گذاشت
جیسونگ:پسر خیلی وقته ندیدمت
فلیکس:منم همینطور..دلم برات تنگ شده بود
و محکم بغلش کردم
چان:دو قلوها بهم رسیدن(با خنده)
فلیکس:لینو کجاست؟
جیسونگ:اوناها اونجا نشسته
با لبخند برگشتم ب اونجایی ک نشسته نگا کردم و دست تکون دادم ک یهو متوجه ی هیونجین ک کنارش نشسته بود و پاشو رو پا انداخته بود و لیوان ویسکی دستش بود داشت نگام میکرد شدم ک سریع لبخندم محو شد..لینو برام دست تکون داد..سریع رومو برگردوندم سمت جیسونگ
فلیکس:بیخیال..جونگین کجاست مهم اونه
جیسونگ:داره با چانگبین حرف میزنه..اونجاست
تا دیدمش بدو بدو رفتم سمتش و از پشت بغلش کردم
فلیکس:دلم برات تنگ شده بود بچه ی نون
برگشت و محکم بغلم کرد
جونگین:منم همینطور لیکسی
از بغلش اومدم بیرون
فلیکس:واو هنوزم لبخندات کشندس
بیشتر خندید ک لپاشو کشیدم
فلیکس:خوشگلللللل
چانگبین:یه وقت ب من سلام ندیا
رفتم و چانگبینم بغل کردم
فلیکس:ببخشید هیونگ
محکم منو ت بغلش فشار داد
چانگبین:بیخیال جوجه کوچولو
اروم زدم ب بازوش
فلیکس:اروم اروم خفم کردی
بعد ولم کرد ک شرو کردم ب خندیدن
جونگین:من نمیدونم این مهمونی بخاطر اومدن منه یا اومدن فلیکس
لپاشو کشیدم
فلیکس:معلومه بخاطر توعه
*ویو هیونجین*
هنوزم عادتشه ملتو بغل کنه...لعنتی یه ماه اون بدنو لمس نکردم چجوری اجازه میدی بقیه بغلش کنن..برگشتم ب لینو نگا کردم
هیونجین:بریم سلام بدیم؟
لینو:بیخیال حوصله ندارم
هیونجین:اوک خودم میرم
از جام بلند شدم ک لینو دستمو گرفت
لینو:اه بیخیال تنهایی دلم نمیخاد سلام بدم..منم میام
بلند شدیم و رفتم پیششون..با فاصله ی کم پشت فلیکس وایستادم
لینو:به فلیکس خوشگله
تا فلیکس برگشت خورد ب من و چند قدم رفت عقب
*ویو فلیکس*
داشتم با جونگین میگفتم و میخندیدم ک یهو صدای لینو رو شنیدم..با خوشحالی برگشتم ک یهو خوردم ب یه نفر..سرمو بالا گرفتم..هیونجین بود..چند قدم عقب رفتم
فلیکس:ارامش خودتو حفظ کن فلیکس..چیزی نشده..ضعف نشون نده(ت ذهنش)
*فردا صبح*
صب رفتم سرکارم تا عصر..بعد ک برگشتم یچی خوردم و لباسامو عوض کردم..یه لباس شیک پوشیدم و موهامو حالت دادم ک صدای زنگ گوشی اومد..جواب دادم
سونگمین:اماده ای دیگ نه؟
فلیکس:اره..دارم میام
یه نفس عمیق کشیدم
فلیکس:میترکونی امشب
و از اتاق بیرون رفتم و تاکسی گرفتم و رفتم سمت بار..درو ک برام باز کردن با دوستام مواجه شدم...دوستایی ک یه ماه میشد ندیده بودمشون
وقتی رفتم داخل تعداد زیادی ادم نبود..تهش سر جم میشدیم ۲۰ نفر..رفتم نزدیکتر ک بنگ چان منو دید
چان:به ببین کی اینجاست..لیکسی خودمون
و سریع اومد سمتم و بغلم کرد
چان:چطوری پسر؟
لبخندی زدم
فلیکس:خوبم
از اون طرف سونگمین اومد
سونگمین:بلخره تشریف اوردی
لبخندی زدم ک جیسونگ اومد دستشو رو شونمش گذاشت
جیسونگ:پسر خیلی وقته ندیدمت
فلیکس:منم همینطور..دلم برات تنگ شده بود
و محکم بغلش کردم
چان:دو قلوها بهم رسیدن(با خنده)
فلیکس:لینو کجاست؟
جیسونگ:اوناها اونجا نشسته
با لبخند برگشتم ب اونجایی ک نشسته نگا کردم و دست تکون دادم ک یهو متوجه ی هیونجین ک کنارش نشسته بود و پاشو رو پا انداخته بود و لیوان ویسکی دستش بود داشت نگام میکرد شدم ک سریع لبخندم محو شد..لینو برام دست تکون داد..سریع رومو برگردوندم سمت جیسونگ
فلیکس:بیخیال..جونگین کجاست مهم اونه
جیسونگ:داره با چانگبین حرف میزنه..اونجاست
تا دیدمش بدو بدو رفتم سمتش و از پشت بغلش کردم
فلیکس:دلم برات تنگ شده بود بچه ی نون
برگشت و محکم بغلم کرد
جونگین:منم همینطور لیکسی
از بغلش اومدم بیرون
فلیکس:واو هنوزم لبخندات کشندس
بیشتر خندید ک لپاشو کشیدم
فلیکس:خوشگلللللل
چانگبین:یه وقت ب من سلام ندیا
رفتم و چانگبینم بغل کردم
فلیکس:ببخشید هیونگ
محکم منو ت بغلش فشار داد
چانگبین:بیخیال جوجه کوچولو
اروم زدم ب بازوش
فلیکس:اروم اروم خفم کردی
بعد ولم کرد ک شرو کردم ب خندیدن
جونگین:من نمیدونم این مهمونی بخاطر اومدن منه یا اومدن فلیکس
لپاشو کشیدم
فلیکس:معلومه بخاطر توعه
*ویو هیونجین*
هنوزم عادتشه ملتو بغل کنه...لعنتی یه ماه اون بدنو لمس نکردم چجوری اجازه میدی بقیه بغلش کنن..برگشتم ب لینو نگا کردم
هیونجین:بریم سلام بدیم؟
لینو:بیخیال حوصله ندارم
هیونجین:اوک خودم میرم
از جام بلند شدم ک لینو دستمو گرفت
لینو:اه بیخیال تنهایی دلم نمیخاد سلام بدم..منم میام
بلند شدیم و رفتم پیششون..با فاصله ی کم پشت فلیکس وایستادم
لینو:به فلیکس خوشگله
تا فلیکس برگشت خورد ب من و چند قدم رفت عقب
*ویو فلیکس*
داشتم با جونگین میگفتم و میخندیدم ک یهو صدای لینو رو شنیدم..با خوشحالی برگشتم ک یهو خوردم ب یه نفر..سرمو بالا گرفتم..هیونجین بود..چند قدم عقب رفتم
فلیکس:ارامش خودتو حفظ کن فلیکس..چیزی نشده..ضعف نشون نده(ت ذهنش)
۶.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.