برادر غیرتی من
پارت ۱۸
هانول: من رفتم
همه پشت سر هانول رفتن
یون : شب بخیر
هوجو : ساعت چنده
یون : ده
هوجو : دیگه تنبیه نیستی
یون : تنکیو
هوجو : بای. جوابمو تا فردا بدی
یون : الان میدم
هوجو : خب جوابت
یون : منم دوست دارم ولی زیاد نه
هوجو : اوکی فقط اون کلمه ی دوست دارم مهم بود
رفتم خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی هوجو
از خواب بلند شدم و رفتم حموم بعدش رفتم تو اتاق یون
هوجو : یون ..... ته بیداری
یون : خدا از روی زمین برای داره
هوجو : چرا
یون : چی بپوشم همش این رد رو نشون میدن
هوجو : هودی منم زود تر میرم
یون : صبر کن منم بیام
هوجو : باشه
سریع لباسشو پوشید و اومد بیرون
یون : بریم
هوجو : وایسا
موهاشو بستم
یون : تنکیو بریم
هوجو : باشه
با یون رفتیم به سمت دانشگاه
یون : سلام
یونا : سلام
آیو : سلام پسر عمو
یون : بهم نگو پسر عمو حس بدی بهم دست میده
آیو : بعد دانشگاه میای خونهی ما بابا و مامانم میخوان ببیننت
یون : باشه اینم باید بیاد
آیو : باشه
رفتیم تو کلاس
آیو : داداشی
مین هو : سلام
آیو : اون پسر عموی ماست
مین هو : اوه سلام من مین هو هستم
یون : میدونم
آیو : چیشد اومدی اینجا
مین هو : دانشگام رو عوض کردم
آیو : ما دوقلو هستیم
مین هو : پدر مادرت انقدر سرد نبودن
یون : من اون آخر میشینم راستی اونا تو کل عمر شکنجه نشدن
مین هو : تو چقدر حاضر جوابی
رفت نشست لب پنجره و با یه سیگار برگشت به سمتش
یون : هنوز دهنم باز نشده
یونا : مین هو ولش کن
مین هو : باز کن ببینم چی میشه ( داد )
هوجو : اجازه نداری سر یون داد بزنی
مین هو : شما
یون : توروسننه
هوجو : به شما ربطی نداره
یون : کسی که این کارا رو کرده
یقه ی لباسشو کشید پایین
مین هو : اوه
سوجون : مین هو تویی
مین هو : درسته منم
لیا : با
آیو : اعصاب
یونا : این
سوجون : دوتا
جیمین : ور نرو
مین هو : باشه
هانول اومد تو
هانول : دانش آموز جدید بلند شو خودتو معرفی کن
مین هو : من لی مین هو داداش آیو هست
هانول : خب بشین
شروع به درس دادن کرد
۴ ساعت بعد
هانول : یه مسابقه کی میتونه یون رو ناراحت کنه
آیو : من
هانول: شروع کن
آیو : پسر عمو تولدت مبارک
یون : اون کلمه رو به زبون نیار
هانول : آفرین آیو
جیا : چرا از این کلمه بدن میاد
مین هو : آیو
آیو : روز تولدش خانوادش تصادف کردن و مردن
یون : درسته
هانول : کی میتونه یون رو عصبانی کنه
یون : چرا من
مین هو : چون سنگ دلی
یونا : با اعصاب این ور نرو
که با یه تفنگ بلند شد و به سمت مین هو گرفت
هانول : یون بشین
مین هو : میخوای منو بکشی خب بکش ولی بدون تو نحسی نحس روز تولدت پدرومادرت مردن چشمات چهار میلیون نفر و کشته و بعد
یون : دنیا اومدن من دکتر مرده همهی اینارو میدونم
آیو : یون تفنگتو بگیر پایین
یون : من سوآ رو کشتم الانم شاهد یه مرگ دیگه باشین
تفنگشو گذاشت رو سرش
یون : .........
✨🐾
هانول: من رفتم
همه پشت سر هانول رفتن
یون : شب بخیر
هوجو : ساعت چنده
یون : ده
هوجو : دیگه تنبیه نیستی
یون : تنکیو
هوجو : بای. جوابمو تا فردا بدی
یون : الان میدم
هوجو : خب جوابت
یون : منم دوست دارم ولی زیاد نه
هوجو : اوکی فقط اون کلمه ی دوست دارم مهم بود
رفتم خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی هوجو
از خواب بلند شدم و رفتم حموم بعدش رفتم تو اتاق یون
هوجو : یون ..... ته بیداری
یون : خدا از روی زمین برای داره
هوجو : چرا
یون : چی بپوشم همش این رد رو نشون میدن
هوجو : هودی منم زود تر میرم
یون : صبر کن منم بیام
هوجو : باشه
سریع لباسشو پوشید و اومد بیرون
یون : بریم
هوجو : وایسا
موهاشو بستم
یون : تنکیو بریم
هوجو : باشه
با یون رفتیم به سمت دانشگاه
یون : سلام
یونا : سلام
آیو : سلام پسر عمو
یون : بهم نگو پسر عمو حس بدی بهم دست میده
آیو : بعد دانشگاه میای خونهی ما بابا و مامانم میخوان ببیننت
یون : باشه اینم باید بیاد
آیو : باشه
رفتیم تو کلاس
آیو : داداشی
مین هو : سلام
آیو : اون پسر عموی ماست
مین هو : اوه سلام من مین هو هستم
یون : میدونم
آیو : چیشد اومدی اینجا
مین هو : دانشگام رو عوض کردم
آیو : ما دوقلو هستیم
مین هو : پدر مادرت انقدر سرد نبودن
یون : من اون آخر میشینم راستی اونا تو کل عمر شکنجه نشدن
مین هو : تو چقدر حاضر جوابی
رفت نشست لب پنجره و با یه سیگار برگشت به سمتش
یون : هنوز دهنم باز نشده
یونا : مین هو ولش کن
مین هو : باز کن ببینم چی میشه ( داد )
هوجو : اجازه نداری سر یون داد بزنی
مین هو : شما
یون : توروسننه
هوجو : به شما ربطی نداره
یون : کسی که این کارا رو کرده
یقه ی لباسشو کشید پایین
مین هو : اوه
سوجون : مین هو تویی
مین هو : درسته منم
لیا : با
آیو : اعصاب
یونا : این
سوجون : دوتا
جیمین : ور نرو
مین هو : باشه
هانول اومد تو
هانول : دانش آموز جدید بلند شو خودتو معرفی کن
مین هو : من لی مین هو داداش آیو هست
هانول : خب بشین
شروع به درس دادن کرد
۴ ساعت بعد
هانول : یه مسابقه کی میتونه یون رو ناراحت کنه
آیو : من
هانول: شروع کن
آیو : پسر عمو تولدت مبارک
یون : اون کلمه رو به زبون نیار
هانول : آفرین آیو
جیا : چرا از این کلمه بدن میاد
مین هو : آیو
آیو : روز تولدش خانوادش تصادف کردن و مردن
یون : درسته
هانول : کی میتونه یون رو عصبانی کنه
یون : چرا من
مین هو : چون سنگ دلی
یونا : با اعصاب این ور نرو
که با یه تفنگ بلند شد و به سمت مین هو گرفت
هانول : یون بشین
مین هو : میخوای منو بکشی خب بکش ولی بدون تو نحسی نحس روز تولدت پدرومادرت مردن چشمات چهار میلیون نفر و کشته و بعد
یون : دنیا اومدن من دکتر مرده همهی اینارو میدونم
آیو : یون تفنگتو بگیر پایین
یون : من سوآ رو کشتم الانم شاهد یه مرگ دیگه باشین
تفنگشو گذاشت رو سرش
یون : .........
✨🐾
۶.۱k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.