یک ساعت بعد
یک ساعت بعد
لونا.من امدم
جیمین.خوش اومدی
لونا.*داشتم میرفتن سمت اشپز خونه که سه تا کله بهم زل زده بودم* چیشده
جیمین.هیچی
تهیونگ.فقط امروز خوشگل شدی زن داداش
لونا.بله دیگه من همیشه خوشگل....چی زن داداش
جیهوپ.اره دیگه
لونا.*یک نگاه به کوک کردم که شانشو بالا انداخت به معنی به من مربوط نیست* آخه....
جین.لونا
لونا.بله اوپا
نامجون.بیاین میخوایم با هر دوتون حرف بزنیم
لونا.اومدم*رفتم کنار کوک نشستم*
جین.همونطور که هردوتون میدونید این قضیه خیلی جدیه و شوخی بردار نیست
نامجون.شما نباید فقط از روی احساساتتون تصمیم بگیرید
جین.ما نمیگیم قرار نذارید خیلیم خوبه ما خودمون هم پیش بینی میکردیم ولی لحظه ها براتون ممکنه سخت بشه
نامجون. قرار های مخفیانه شایعات همه اینها زمان رو براتون سخت میگذره ما نمیخوایم شما سختی بکشید
جین.تازه کمپانی هم معلوم نیست چه واکنشی نشون بده
لونا.متوجهم شما این جایگاه رو به سختی بدست اوردید و حالا هم نمیخواید به راحتی از دستش بدین من و کوک راجبش فکر میکنیم و ....
کوک.نه ...درسته مه ما از روی احساستمون تصمیم گرفتیم اما احساس و نمیشه نادیده گرفت میشه
جین.اما کوک....
کوک.میدونم هیونگ میدونم ولی عشقی که من دارم قرار نیست زود گذر باشه من بهش قکر کردم و خوب تصمیم گرفتم عشقی که من به لونا دارم عمیق تر از این حرف هاس که بخواد تموم بشه من خودم فردا میرم کمپانی و همه چیز و میگم انوقت تصمیم میگیریم
جین. ولی بنظرت این کار درسته
لونا.اوپا بهمون اعتماد کن اگه از همین اول بگیم خیلی بهتره یک کاری رو شروع کردیم پس تا اخرش هم باهم میمونیم
نامجون.نمیشه کاری کرد تصمیم رو به خودتون واگذار میکنم
جین. هوشحالم از اینکه اینقدر بالغ شدید که برای خودتون تصمیم بگیرید
کوک.🙃
اتاق کوک و لونا
لونا.حالا چیکار کنیم
کوک*بغلش کردم *همون کاری که گفتم نگران نباش همه چی خوب پیش میره...
لونا.من امدم
جیمین.خوش اومدی
لونا.*داشتم میرفتن سمت اشپز خونه که سه تا کله بهم زل زده بودم* چیشده
جیمین.هیچی
تهیونگ.فقط امروز خوشگل شدی زن داداش
لونا.بله دیگه من همیشه خوشگل....چی زن داداش
جیهوپ.اره دیگه
لونا.*یک نگاه به کوک کردم که شانشو بالا انداخت به معنی به من مربوط نیست* آخه....
جین.لونا
لونا.بله اوپا
نامجون.بیاین میخوایم با هر دوتون حرف بزنیم
لونا.اومدم*رفتم کنار کوک نشستم*
جین.همونطور که هردوتون میدونید این قضیه خیلی جدیه و شوخی بردار نیست
نامجون.شما نباید فقط از روی احساساتتون تصمیم بگیرید
جین.ما نمیگیم قرار نذارید خیلیم خوبه ما خودمون هم پیش بینی میکردیم ولی لحظه ها براتون ممکنه سخت بشه
نامجون. قرار های مخفیانه شایعات همه اینها زمان رو براتون سخت میگذره ما نمیخوایم شما سختی بکشید
جین.تازه کمپانی هم معلوم نیست چه واکنشی نشون بده
لونا.متوجهم شما این جایگاه رو به سختی بدست اوردید و حالا هم نمیخواید به راحتی از دستش بدین من و کوک راجبش فکر میکنیم و ....
کوک.نه ...درسته مه ما از روی احساستمون تصمیم گرفتیم اما احساس و نمیشه نادیده گرفت میشه
جین.اما کوک....
کوک.میدونم هیونگ میدونم ولی عشقی که من دارم قرار نیست زود گذر باشه من بهش قکر کردم و خوب تصمیم گرفتم عشقی که من به لونا دارم عمیق تر از این حرف هاس که بخواد تموم بشه من خودم فردا میرم کمپانی و همه چیز و میگم انوقت تصمیم میگیریم
جین. ولی بنظرت این کار درسته
لونا.اوپا بهمون اعتماد کن اگه از همین اول بگیم خیلی بهتره یک کاری رو شروع کردیم پس تا اخرش هم باهم میمونیم
نامجون.نمیشه کاری کرد تصمیم رو به خودتون واگذار میکنم
جین. هوشحالم از اینکه اینقدر بالغ شدید که برای خودتون تصمیم بگیرید
کوک.🙃
اتاق کوک و لونا
لونا.حالا چیکار کنیم
کوک*بغلش کردم *همون کاری که گفتم نگران نباش همه چی خوب پیش میره...
۲.۲k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.