من در خانه بی تی اس
این داستان : موهای نامجون
- جین که رفت سربازی جیهوپم همینطور صب کن ببینم بعدشم نامجون میره آره هی زندگی.........ای وای خدا نامجون قراره بره سربازی ولی موهاشو نزده صب کن خودم الان درستش میکنم
ا.ت رفت بالا تا ببینه نامجون تو اتاقشه یا نه که نبود
ا.ت : عه کجاست پس ؟
ا.ت : نامجوووووووووووووون ، نامجووووووووووون ، نامجون کجایی؟
یونگی با شتاب از اتاقش میاد بیرون : مرض ، زهرمار چته داد میزنی نمیدونی دارم رو اهنگ کار میکنم
ا.ت : نامجون رو ندیدی؟
یونگی : خدایااااا بنظرت با حنجرهای که تو زدی ممکنه خونه باشه؟
ا.ت : اوکی ، باشه گرفتم
یونگی : صداتو نشوم
ا.ت 😐😐
ا.ت اینبار رفت اتاق تهیونگ
ته : عزیزم امشب چیکار کنیم ؟
کوک : خب امشب میخوام یک بیشتر رمانتیک ....
ا.ت : دارین چه غلیطی میکنین پدسگا ؟؟
کوک : اوه شت !!!
ته : نابود کننده تمامی لحظات زندگی من چی میخوای ؟
ا.ت : بمیر ، خواستم بگم نامجون رو ندیدین ؟
کوک : نامجون هیونگ رفته موزه
ا.ت : عجب باشه پس
یهو یک صدای فجیع از آشپز خونه میاد
- یا آگوست دی اعظم این چه صدایی بودن چیکار کنم حالا ؟
با ترس میره پیش یونگی : شوگا پاشو بیا ببین این چه صدایی بود اومد
یونگی : چیزی نیست جن بود
-*جیییییییغ*وای نه جن نه
یونگی : زهر مار ، بیا بریم ببینیم چی بود
و وقتی میرن آشپزخونه میبینن جیمین برای برداشتن یه لیوان کل ظروف دوست داشتنی جین رو فا*ک داده
یونگی :*پاره شدن از خنده*
ا.ت :*در حال فیلم گرفتن و ثبت این لحظه تاریخی برای جین*
جیمین : تروخدا ، تورو پی دی نیم ، جان جدتون چیزی به جین هیونگ نگین ، خواهش میکنم لطفا
یونگی : من اگه ولم کنین به کارم برسم چیزی نمیگم
ا.ت : ولی من میگم حتی خودمم میزنمت ماهیتابه من کووووووووووووو؟
بر خلاف همیشه که باید جیمین فرار میکرد الان با پوزخند به ا.ت نگاه میکنه و ا.ت هم هر چی میگرده ماهیتاب رو پیدا نمیکنه
یونگی : *با خنده*من رفتم
ا.ت : جیمین ماهیتابه من کو ؟؟
جیمین : نمیدونم والا ؟
ا.ت : راستشو بگو
جیمین : باور کن نمیدونم ، اصن کلی ماهیتابه هست با اونا بزن
ا.ت : نه نمیشه اون چدنه ، بیخیال برو نمیخاد
جیمین : آخیش
نیم ساعت گذشته و ا.ت کل خونهرو گشته اما خبری از ماهیتابه نیست
- یعنی چی ممکنه جین هیونگ اونو برده باشه سربازی ، نهبابا اونجا به چه دردش میخوره
که یکهو در میزنن
ا.ت میره درو باز کنه
- کیه ؟!
نامی : منم
- منم کدوم خریه ؟
نامی : درست حرف بزن بچه منم نامجون
- *تو ذهنش* اِوا خدا ریدم
درو باز میکنه
- سلام
نامی : سلام 😒
- میگم ماهیتابه منو ندیدی ؟
یهو نامجون شروع میکنه به خندیدن ا.ت هم با تعجب نامجون رو نگاه میکرد که نامجون با انگشت به کوله پشتیش اشاره کرد
بقیه در پست بعد
- جین که رفت سربازی جیهوپم همینطور صب کن ببینم بعدشم نامجون میره آره هی زندگی.........ای وای خدا نامجون قراره بره سربازی ولی موهاشو نزده صب کن خودم الان درستش میکنم
ا.ت رفت بالا تا ببینه نامجون تو اتاقشه یا نه که نبود
ا.ت : عه کجاست پس ؟
ا.ت : نامجوووووووووووووون ، نامجووووووووووون ، نامجون کجایی؟
یونگی با شتاب از اتاقش میاد بیرون : مرض ، زهرمار چته داد میزنی نمیدونی دارم رو اهنگ کار میکنم
ا.ت : نامجون رو ندیدی؟
یونگی : خدایااااا بنظرت با حنجرهای که تو زدی ممکنه خونه باشه؟
ا.ت : اوکی ، باشه گرفتم
یونگی : صداتو نشوم
ا.ت 😐😐
ا.ت اینبار رفت اتاق تهیونگ
ته : عزیزم امشب چیکار کنیم ؟
کوک : خب امشب میخوام یک بیشتر رمانتیک ....
ا.ت : دارین چه غلیطی میکنین پدسگا ؟؟
کوک : اوه شت !!!
ته : نابود کننده تمامی لحظات زندگی من چی میخوای ؟
ا.ت : بمیر ، خواستم بگم نامجون رو ندیدین ؟
کوک : نامجون هیونگ رفته موزه
ا.ت : عجب باشه پس
یهو یک صدای فجیع از آشپز خونه میاد
- یا آگوست دی اعظم این چه صدایی بودن چیکار کنم حالا ؟
با ترس میره پیش یونگی : شوگا پاشو بیا ببین این چه صدایی بود اومد
یونگی : چیزی نیست جن بود
-*جیییییییغ*وای نه جن نه
یونگی : زهر مار ، بیا بریم ببینیم چی بود
و وقتی میرن آشپزخونه میبینن جیمین برای برداشتن یه لیوان کل ظروف دوست داشتنی جین رو فا*ک داده
یونگی :*پاره شدن از خنده*
ا.ت :*در حال فیلم گرفتن و ثبت این لحظه تاریخی برای جین*
جیمین : تروخدا ، تورو پی دی نیم ، جان جدتون چیزی به جین هیونگ نگین ، خواهش میکنم لطفا
یونگی : من اگه ولم کنین به کارم برسم چیزی نمیگم
ا.ت : ولی من میگم حتی خودمم میزنمت ماهیتابه من کووووووووووووو؟
بر خلاف همیشه که باید جیمین فرار میکرد الان با پوزخند به ا.ت نگاه میکنه و ا.ت هم هر چی میگرده ماهیتاب رو پیدا نمیکنه
یونگی : *با خنده*من رفتم
ا.ت : جیمین ماهیتابه من کو ؟؟
جیمین : نمیدونم والا ؟
ا.ت : راستشو بگو
جیمین : باور کن نمیدونم ، اصن کلی ماهیتابه هست با اونا بزن
ا.ت : نه نمیشه اون چدنه ، بیخیال برو نمیخاد
جیمین : آخیش
نیم ساعت گذشته و ا.ت کل خونهرو گشته اما خبری از ماهیتابه نیست
- یعنی چی ممکنه جین هیونگ اونو برده باشه سربازی ، نهبابا اونجا به چه دردش میخوره
که یکهو در میزنن
ا.ت میره درو باز کنه
- کیه ؟!
نامی : منم
- منم کدوم خریه ؟
نامی : درست حرف بزن بچه منم نامجون
- *تو ذهنش* اِوا خدا ریدم
درو باز میکنه
- سلام
نامی : سلام 😒
- میگم ماهیتابه منو ندیدی ؟
یهو نامجون شروع میکنه به خندیدن ا.ت هم با تعجب نامجون رو نگاه میکرد که نامجون با انگشت به کوله پشتیش اشاره کرد
بقیه در پست بعد
۱۰.۶k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.