P14
جین : یعنی چرت میگه تو برو
ا/ت : خب من دیگه رفتم
برای هر دوشون دست تکون دادم و رفتم اما تا یکم ازشون دور شدم صداشون بلند شد .
جین : چی میگفتی ها بیا اینجا ببینم ؟
جیمین : خودت چی میگفتی ؟
جین : بیا اینجا بگم چی میگفتم ؟
جیمین : نه نه نمیخواد یادمه
یکم سکوت شد اما دوباره صدای جیمین بلند شد که میگفت : ا/ت ، ا/ت منو با این تنها نزار .
هی از داعواشون خندم گرفت بود جلوی خندم رو نگرفتم و آروم خندیدم دلم میخواست برم تو اتاق اما اگه جونگ کوک اونجا بود چی اونوقت چی کار میکردم ؟
با همه ی اینا دلمو به دریا زدم و رفتم سمت اتاق اما قبل از اینکه برم توش در زدم کسی جواب نداد برای همین نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم ، توی اتاق چشم چرخوندم کسی نبود برای همین با خیال راحت رفتم و خودم رو انداختم رو تخت .
(جونگ کوک ویو)
همه جا رو از صبح دنبال ا/ت گشتم اما پیداش نکردم اخه این دختر کجا رفته ؟ اصلا این چی بود که بهش گفتی ، با دستم محکم زدم رو پیشونیم و گفتم : ای جونگ کوک اخه این چه کاری بود کردی چرا باهاش اینطوری رفتار کردی اون بارداره اگه الان چیزیش شده باشه چی ؟
خودمم نمیدونستم نگران بچم یا نگران خودش فقط میدونستم نگرانم ، بالاخره بعد گشتن کل عمارت به سالن پذیرایی رسیدم که جین و جیمین روی مبل نشسته بودن و داشتن باهم حرف میزدن با قدم های تند رفتن سمتشون و گفتم : بچه ها ا/ت رو ندیدید ؟
جین : ا/ت ؟
جونگ کوک : اره
جیمین : رفته تو اتاق استراحت کنه
جونگ کوک : باشه
خواستم سریع برم سمت اتاق که صدای جین رو پشت سرم شنیدم و با صداش وایسادم
جین : جونگ کوک
برگشتم سمتش که اومد سمتم و گفت : باید باهام حرف بزنیم
جونگ کوک : خیلی خب بزار یه دفعه دیگه
دوباره خواستم برم که جین دستم رو گرفت و گفت : الان باید حرف بزنیم
یعنی چیه که جین اینقدر پافشاری میکنه ، جیمینم از جاش بلند شد و گفت : بنده خوابم میاد پس رفعه زحمت میکنم
جیمین ازمون شد و جین همینطوری که بهم نگاه میکرد دستم رو ول کرد و گفت : راجب ا/تس
جونگ کوک : ا/ت ؟
جین : آره ا/ت
ا/ت : خب من دیگه رفتم
برای هر دوشون دست تکون دادم و رفتم اما تا یکم ازشون دور شدم صداشون بلند شد .
جین : چی میگفتی ها بیا اینجا ببینم ؟
جیمین : خودت چی میگفتی ؟
جین : بیا اینجا بگم چی میگفتم ؟
جیمین : نه نه نمیخواد یادمه
یکم سکوت شد اما دوباره صدای جیمین بلند شد که میگفت : ا/ت ، ا/ت منو با این تنها نزار .
هی از داعواشون خندم گرفت بود جلوی خندم رو نگرفتم و آروم خندیدم دلم میخواست برم تو اتاق اما اگه جونگ کوک اونجا بود چی اونوقت چی کار میکردم ؟
با همه ی اینا دلمو به دریا زدم و رفتم سمت اتاق اما قبل از اینکه برم توش در زدم کسی جواب نداد برای همین نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم ، توی اتاق چشم چرخوندم کسی نبود برای همین با خیال راحت رفتم و خودم رو انداختم رو تخت .
(جونگ کوک ویو)
همه جا رو از صبح دنبال ا/ت گشتم اما پیداش نکردم اخه این دختر کجا رفته ؟ اصلا این چی بود که بهش گفتی ، با دستم محکم زدم رو پیشونیم و گفتم : ای جونگ کوک اخه این چه کاری بود کردی چرا باهاش اینطوری رفتار کردی اون بارداره اگه الان چیزیش شده باشه چی ؟
خودمم نمیدونستم نگران بچم یا نگران خودش فقط میدونستم نگرانم ، بالاخره بعد گشتن کل عمارت به سالن پذیرایی رسیدم که جین و جیمین روی مبل نشسته بودن و داشتن باهم حرف میزدن با قدم های تند رفتن سمتشون و گفتم : بچه ها ا/ت رو ندیدید ؟
جین : ا/ت ؟
جونگ کوک : اره
جیمین : رفته تو اتاق استراحت کنه
جونگ کوک : باشه
خواستم سریع برم سمت اتاق که صدای جین رو پشت سرم شنیدم و با صداش وایسادم
جین : جونگ کوک
برگشتم سمتش که اومد سمتم و گفت : باید باهام حرف بزنیم
جونگ کوک : خیلی خب بزار یه دفعه دیگه
دوباره خواستم برم که جین دستم رو گرفت و گفت : الان باید حرف بزنیم
یعنی چیه که جین اینقدر پافشاری میکنه ، جیمینم از جاش بلند شد و گفت : بنده خوابم میاد پس رفعه زحمت میکنم
جیمین ازمون شد و جین همینطوری که بهم نگاه میکرد دستم رو ول کرد و گفت : راجب ا/تس
جونگ کوک : ا/ت ؟
جین : آره ا/ت
۳۶.۳k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.