گرگ سیاه
&کوکی اجازه داد تا بریم پیش خانوادت
+ نمی خوام
&ععع حرف نزن
اول میریم پیش بابات
بعد خالت
+گفتم که نه (جدی )
&منتظرم باییی
از اتاق رفت بیرون
من واقعا با این دختر باید چیکار کنم اووف
یه تیپ دارک زدم
از اتاق اومد بیرون
که دیدم جولی تیپش با من فرق میکنه
اون خیلی کیوت بود
و من دارک
هعییی جاهامون عوض شده
بگذریم
&بزن بریم
+بریم
با هم راه افتادیم باز درخت ، جنگل، جاده ،
بارون ازشون متنفرم
رسیدیم به قلمرو درو برامون باز کرد
و رفتیم داخل
رسیدیم به همون خونه ای که تمام بچگی هامو توش زندگی کردم
اونجا بزرگ شدم
اونجا خاطره برای خودم ساختم
ولی الان جز ا/ت مرده چیزی ازم باقی نمونده
&برای چی منتظری بیا برمی دیگه
+ایش
رفتیم وقتی در زدیم تهیونگ درو باز کرد
همین که درو باز کرد جوری به جولی نگاه کرد
که انگاری میخواست بخورتش
+اهم سلام
٫ سلام
بیاین داخل
رفتیم داخل
همه چی عوض شده بود
عجیب بود هیچ خدمت کاری نبود
&امممم پدرت کجاست ؟
+ من از کجا بدونم
ته ته اون مرده کجاست
٫ با زنش رفته بیرون الان میان
+چییییی کدوم زنننننن
٫وایی نگو نمی دونستی
+ 😡😡😡
٫ خب بابات زن گرفته
+ نمی خوام
&ععع حرف نزن
اول میریم پیش بابات
بعد خالت
+گفتم که نه (جدی )
&منتظرم باییی
از اتاق رفت بیرون
من واقعا با این دختر باید چیکار کنم اووف
یه تیپ دارک زدم
از اتاق اومد بیرون
که دیدم جولی تیپش با من فرق میکنه
اون خیلی کیوت بود
و من دارک
هعییی جاهامون عوض شده
بگذریم
&بزن بریم
+بریم
با هم راه افتادیم باز درخت ، جنگل، جاده ،
بارون ازشون متنفرم
رسیدیم به قلمرو درو برامون باز کرد
و رفتیم داخل
رسیدیم به همون خونه ای که تمام بچگی هامو توش زندگی کردم
اونجا بزرگ شدم
اونجا خاطره برای خودم ساختم
ولی الان جز ا/ت مرده چیزی ازم باقی نمونده
&برای چی منتظری بیا برمی دیگه
+ایش
رفتیم وقتی در زدیم تهیونگ درو باز کرد
همین که درو باز کرد جوری به جولی نگاه کرد
که انگاری میخواست بخورتش
+اهم سلام
٫ سلام
بیاین داخل
رفتیم داخل
همه چی عوض شده بود
عجیب بود هیچ خدمت کاری نبود
&امممم پدرت کجاست ؟
+ من از کجا بدونم
ته ته اون مرده کجاست
٫ با زنش رفته بیرون الان میان
+چییییی کدوم زنننننن
٫وایی نگو نمی دونستی
+ 😡😡😡
٫ خب بابات زن گرفته
۳.۹k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.