part 17
وقتی رفتم داخل بر خلاف تصورم با ظاهر زیبایی روبه رو شدم.
ولی یه ذره بهم ریخته بود.
با اینکه خیلی سرد بود و منم حوصله نداشتم ولی میخواستم ببینم اینجا وقتی تمیز میشه چجوری میشه.
پس دست به کار شدم.
تار های عنکبوت رو با جارویی که اونجا بود تمیز کردمو به سمت وسایل به هم ریخته رفتم.
همشونو با دستمالی که بود تمیز کردم.
بعد از تموم کردن کارم خواستم استراحت کنم که قوطی رنگ های کنار زیر زمین توجهمو به خودش جلب کرد.
به سمت قوطی رنگ ها رفتم.
رنگ های زرد و سبز بود و شروع کردم به رنگ زدن.
بعد از رنگ زدن روی صندلی که بود نشستم و به چیزی که روبه روم بود خیره شدم.
ایتجا با تمیز کردنش واقعا زیبا شد.
مخصوصا رنگ های زرد و سبز که کاری میکرد که هرکسی میاد اینجا حس ارامش بگیره.
به چیزی که درست کرده بودم نگاه میکردم که خابم برد.
وقتی بیدار شدم توی انباری نبودم.
عجیب بود.
بعد از بیدار شدنم کوک و دیدم که کنارم خوابیده بود.
تو خواب کیوت ترین موجود دنیا بود ولی چرا منو اینجا اوردن.
داشت بهم خوش میگذشت😐
ولی یه ذره بهم ریخته بود.
با اینکه خیلی سرد بود و منم حوصله نداشتم ولی میخواستم ببینم اینجا وقتی تمیز میشه چجوری میشه.
پس دست به کار شدم.
تار های عنکبوت رو با جارویی که اونجا بود تمیز کردمو به سمت وسایل به هم ریخته رفتم.
همشونو با دستمالی که بود تمیز کردم.
بعد از تموم کردن کارم خواستم استراحت کنم که قوطی رنگ های کنار زیر زمین توجهمو به خودش جلب کرد.
به سمت قوطی رنگ ها رفتم.
رنگ های زرد و سبز بود و شروع کردم به رنگ زدن.
بعد از رنگ زدن روی صندلی که بود نشستم و به چیزی که روبه روم بود خیره شدم.
ایتجا با تمیز کردنش واقعا زیبا شد.
مخصوصا رنگ های زرد و سبز که کاری میکرد که هرکسی میاد اینجا حس ارامش بگیره.
به چیزی که درست کرده بودم نگاه میکردم که خابم برد.
وقتی بیدار شدم توی انباری نبودم.
عجیب بود.
بعد از بیدار شدنم کوک و دیدم که کنارم خوابیده بود.
تو خواب کیوت ترین موجود دنیا بود ولی چرا منو اینجا اوردن.
داشت بهم خوش میگذشت😐
۴۳.۰k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.