مافیا عاشق پارت آخر
ا/ت:نمیدونم چی شد نذاشتم حتی حرفش تموم شه و گفتم ب..ب..بله
×روز عروسی×
[لباس عروس اسلاید وسط]
Jimin
رفتم بالا تو کوکی رو ببینم خیلی خوشتیپ شده بود
(لباسش اسلاید اخر)
جیمین:کوکیییی
کوک:هیونگ(لبخند)
Jimin
پریدم بغلش خیلی براش خشال بودم اون واقعن نیاز به عشق داشت میتونستم بگم بهترین لحظه ی عمرمه
×چند سال بعد×
A,t
از اون شب رویایی خیلی میگذره ولی هر شب خوابشو مببینم هر شب تو بغل کوک میخوابم و به این فک میکنم که چقد دوسش دارم...!
خب میشه گفت یه دختز کوچولو ام داریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پآیآن...
×روز عروسی×
[لباس عروس اسلاید وسط]
Jimin
رفتم بالا تو کوکی رو ببینم خیلی خوشتیپ شده بود
(لباسش اسلاید اخر)
جیمین:کوکیییی
کوک:هیونگ(لبخند)
Jimin
پریدم بغلش خیلی براش خشال بودم اون واقعن نیاز به عشق داشت میتونستم بگم بهترین لحظه ی عمرمه
×چند سال بعد×
A,t
از اون شب رویایی خیلی میگذره ولی هر شب خوابشو مببینم هر شب تو بغل کوک میخوابم و به این فک میکنم که چقد دوسش دارم...!
خب میشه گفت یه دختز کوچولو ام داریم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
پآیآن...
۵.۳k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.