چند پارتی: نام:"پالت رنگه,دنیایه من" شرط:¹²⁵ کامنت,🌙💛
part ¹⁰
******
اما بی توجه ب قلبش از در خارج شد و ...
"رفت"....
* ¹ سال بعد *
"جونگ کوک":
_:هوم...پارک...کشتیش یا نح؟
÷:جون...جونگ کو....
_:نکشتیششش؟
÷:اون...جونگ کوکا توعم عاشق بودی,تو بودی میتونستی عشقتو بکشی؟من حتی دلم نمیخاد ی خراش برداره!اوت وقت میگی خودم بکشمش!
_:لعنت...اوکی...برو بیرون فقط....
"÷:خوبی؟
_:آره خوبم:)
_:با بعض خوبم:)
_:با درد خوبم:)
_:با زخم زبونم خوبم:)
_:با گریه کردنام خوبم:)
_:با اینکه ب کسی نمیتونم بگم چمه خوبم:)
_:با آرزوی مرگ کردنام خوبم:)
_:با آرزو هایه مرده ام خوبم:)
_:با کلی. حیرت تو دلم خوبم:)
_:با دلتنگی برايه اون دختر خوبم:)
_:انقدر خوبم که حالم از این خوب بودن بهم میخوره....!*اشک"
÷:جونگ کوکا...
"_:آره...میدونم مقصر منم!من مقصرم ک عاشقش شدم...ولی...بعضی شبا تصمیم میگیرم ک....
سعی کنم برام مهم نباشه!
سعی کنم دوست نداشته باشمش!
سعی کنم ب نبودش واکنش نشون ندم!
سعی کنم با رفتنش کنار بیام!
سعی کنم ب اون مرتیکه حسودیم نشه!
سعی کنم بی تفاوت بمونم!
ولی جوابی که بهش میرسم...
قلبمه ک میگه:نمیشه؛نمیتونم!"
÷:تنهات میزارم...چون...یا اون میتونه خوبت کنه یا اشکات میتونن...ساکت کننت!
*شب_بار*
_:آه,لی...ی شامپاین دیگه بدح*کمی مست
_:لعنت بت قلب...چرا هنوز میتپی؟ی دیقه نزن هم منو راحت کن هم خودتو....
با چشماش ب اطراف نگاه انداخت....
شخص آشنایی نگاهشو ب خودش جلب کرد...
با فکر اینکه اون دختر خودش باشه ار حالت دراز سریع پاشد و درست نشست...
باور نمیکرد...چطور فرشته کوچولوش اینجاس؟
سریع پاشد از جاش و ب طرفش رفت...
واضح بود مست نکرده...
آروم کنارش نشست...
دختر صورتشو برگردوند ک جونگ کوک با دستاش صورتشو قاب کرد و لب زد:
_:هنوزم خوشگلی الهه کوچولویه من!
+"جونگ...جونگ کوک!
_:هوم...خودمم...خوده عوضیمم!*این فیکه>
_:میدونی فرشته...من بت اونشب ی دروغی گفتم!
دختر با اینکه هنوز تو شک بود لب زد:چ...دروغی؟
"_:بت دروغ گفتم دوستت ندارم!
چطور میتونم دوستت نداشته باشم؟
تو شادی بعد شهربازی می!
تو اشک شوق تولدمی!
تو حس خوب بین پتو بالشتی!
تو طعم خوب نسکافمی!
تو شبنم روی گلی!
تو صدای زیبای خش خش درختایی!
تو بالشت تو بغلمی!
تو گرمای پیتزامی!
تو خنده بدون توقفمی!
تو روشنایی بعد تاریکی!
تو انرژی اول صبحمی!
تو امید بدبختیامی!
تو تایم مورد علاقمی!
تو شخصیتی هستی که میپرستمش!
تو هوای خوب بعد بارونی!
تو افتاب روی گونمی!
تو لطیفی روی اواکادومی!
تو ابی اسمونمی!
تو تموم حس خوبی هستی که نمیخام نباشه .
اگه تو نباشی هیچ حس خوبی ندارم .
هیچی به زیبایی بغلت نیست .
هیچکس رو بجات نمیزارم پالت رنگه دنیایه من!"
اما...سویون,حسش ب کوک عوض شده...
******
اما بی توجه ب قلبش از در خارج شد و ...
"رفت"....
* ¹ سال بعد *
"جونگ کوک":
_:هوم...پارک...کشتیش یا نح؟
÷:جون...جونگ کو....
_:نکشتیششش؟
÷:اون...جونگ کوکا توعم عاشق بودی,تو بودی میتونستی عشقتو بکشی؟من حتی دلم نمیخاد ی خراش برداره!اوت وقت میگی خودم بکشمش!
_:لعنت...اوکی...برو بیرون فقط....
"÷:خوبی؟
_:آره خوبم:)
_:با بعض خوبم:)
_:با درد خوبم:)
_:با زخم زبونم خوبم:)
_:با گریه کردنام خوبم:)
_:با اینکه ب کسی نمیتونم بگم چمه خوبم:)
_:با آرزوی مرگ کردنام خوبم:)
_:با آرزو هایه مرده ام خوبم:)
_:با کلی. حیرت تو دلم خوبم:)
_:با دلتنگی برايه اون دختر خوبم:)
_:انقدر خوبم که حالم از این خوب بودن بهم میخوره....!*اشک"
÷:جونگ کوکا...
"_:آره...میدونم مقصر منم!من مقصرم ک عاشقش شدم...ولی...بعضی شبا تصمیم میگیرم ک....
سعی کنم برام مهم نباشه!
سعی کنم دوست نداشته باشمش!
سعی کنم ب نبودش واکنش نشون ندم!
سعی کنم با رفتنش کنار بیام!
سعی کنم ب اون مرتیکه حسودیم نشه!
سعی کنم بی تفاوت بمونم!
ولی جوابی که بهش میرسم...
قلبمه ک میگه:نمیشه؛نمیتونم!"
÷:تنهات میزارم...چون...یا اون میتونه خوبت کنه یا اشکات میتونن...ساکت کننت!
*شب_بار*
_:آه,لی...ی شامپاین دیگه بدح*کمی مست
_:لعنت بت قلب...چرا هنوز میتپی؟ی دیقه نزن هم منو راحت کن هم خودتو....
با چشماش ب اطراف نگاه انداخت....
شخص آشنایی نگاهشو ب خودش جلب کرد...
با فکر اینکه اون دختر خودش باشه ار حالت دراز سریع پاشد و درست نشست...
باور نمیکرد...چطور فرشته کوچولوش اینجاس؟
سریع پاشد از جاش و ب طرفش رفت...
واضح بود مست نکرده...
آروم کنارش نشست...
دختر صورتشو برگردوند ک جونگ کوک با دستاش صورتشو قاب کرد و لب زد:
_:هنوزم خوشگلی الهه کوچولویه من!
+"جونگ...جونگ کوک!
_:هوم...خودمم...خوده عوضیمم!*این فیکه>
_:میدونی فرشته...من بت اونشب ی دروغی گفتم!
دختر با اینکه هنوز تو شک بود لب زد:چ...دروغی؟
"_:بت دروغ گفتم دوستت ندارم!
چطور میتونم دوستت نداشته باشم؟
تو شادی بعد شهربازی می!
تو اشک شوق تولدمی!
تو حس خوب بین پتو بالشتی!
تو طعم خوب نسکافمی!
تو شبنم روی گلی!
تو صدای زیبای خش خش درختایی!
تو بالشت تو بغلمی!
تو گرمای پیتزامی!
تو خنده بدون توقفمی!
تو روشنایی بعد تاریکی!
تو انرژی اول صبحمی!
تو امید بدبختیامی!
تو تایم مورد علاقمی!
تو شخصیتی هستی که میپرستمش!
تو هوای خوب بعد بارونی!
تو افتاب روی گونمی!
تو لطیفی روی اواکادومی!
تو ابی اسمونمی!
تو تموم حس خوبی هستی که نمیخام نباشه .
اگه تو نباشی هیچ حس خوبی ندارم .
هیچی به زیبایی بغلت نیست .
هیچکس رو بجات نمیزارم پالت رنگه دنیایه من!"
اما...سویون,حسش ب کوک عوض شده...
۳۳.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.