سفیران سلامت پارت 58
#zhina
خب بچه ها به قولشون عمل کردن
هیون دست جین و گرفت هیان هم دست جیسو رو
خب ماشین رو پارک کردن
و داشتن میرفتن طرف پارک
هیان: هیون بیا مسابقه بزاریم ببینیم کی زودتر میرسه به سرسره ها
جیسو:بچه ها بدویین اما مواظب باشین نخورین زمین
هیان و هیون:باش قول
خب دوتاشون مسابقه گذاشتن و...
(مکالمه ای بین جین و جیسو)
جین:خوش بحال بچه ها چقدر واسه خودشون خوشحالن
جیسو:هممم اره
جین:جیسو میتونم یه سوال بپرسم
جیسو:اره بپرس
جین:چرا وقتی تو روز تولد بچه ها حالت بد بود چیزی بهم نگفتی
جیسو:راستش جین میخوام رک و راست همه چیز رو بهت بگم
جین:خب بگو میشونم
جیسو:روزی بود که رفته بودیم برای چکاب بچه
جین:خب
جیسو:دکتر به من گفت امکان سقط جنین وجود داره
باید هرچه زودتر یه فکری کنین
امکان داره که جنین سقط بشه یا اگر هم نشد وقتی به دنیا اومد ناقص باشه
کل قزیه این بود
جین: جیسو چطور تونستی بهم نگی
جیسو:چون میدونستم اگه بهت بگم اجبار میکنی که بچم رو سقط کنم
نگفتم چون نمیتونستم بچمو بکشم
جین:اَه جیسو چطور تونستی بهم نگی موقعی که هم جون تو هم جون بچه تو خطر بود
واقعا نمیتونم این حرکت تو رو هزم کنم
جیسو:جین واقعا معذرت میخوام میدونم حرکتم اشتباه بود
منو ببخش
جین:اخه میدونی وقتی تو به این روز افتادی، بچم رو از دست دادم
میدونی چقدر زجر کشیدم
اما اگه تو میگفتی شاید میدونستم که بعد ها این اتفاق میوفته و خودمو اماده میکردم
جیسو:منو ببخش
و جیسو جین رو بقل کرد
هیان:خال....مامان کجایین بیاین دیگه
جیسو:اومدیم اومدیم
جیسو اشک هاش رو پاک کرد(مثلا تو راه که با جین حرف میزده گریه میکرده)
جیسو:خب دیگه جین بیا بریم پیش بچه ها
خب بچه ها به قولشون عمل کردن
هیون دست جین و گرفت هیان هم دست جیسو رو
خب ماشین رو پارک کردن
و داشتن میرفتن طرف پارک
هیان: هیون بیا مسابقه بزاریم ببینیم کی زودتر میرسه به سرسره ها
جیسو:بچه ها بدویین اما مواظب باشین نخورین زمین
هیان و هیون:باش قول
خب دوتاشون مسابقه گذاشتن و...
(مکالمه ای بین جین و جیسو)
جین:خوش بحال بچه ها چقدر واسه خودشون خوشحالن
جیسو:هممم اره
جین:جیسو میتونم یه سوال بپرسم
جیسو:اره بپرس
جین:چرا وقتی تو روز تولد بچه ها حالت بد بود چیزی بهم نگفتی
جیسو:راستش جین میخوام رک و راست همه چیز رو بهت بگم
جین:خب بگو میشونم
جیسو:روزی بود که رفته بودیم برای چکاب بچه
جین:خب
جیسو:دکتر به من گفت امکان سقط جنین وجود داره
باید هرچه زودتر یه فکری کنین
امکان داره که جنین سقط بشه یا اگر هم نشد وقتی به دنیا اومد ناقص باشه
کل قزیه این بود
جین: جیسو چطور تونستی بهم نگی
جیسو:چون میدونستم اگه بهت بگم اجبار میکنی که بچم رو سقط کنم
نگفتم چون نمیتونستم بچمو بکشم
جین:اَه جیسو چطور تونستی بهم نگی موقعی که هم جون تو هم جون بچه تو خطر بود
واقعا نمیتونم این حرکت تو رو هزم کنم
جیسو:جین واقعا معذرت میخوام میدونم حرکتم اشتباه بود
منو ببخش
جین:اخه میدونی وقتی تو به این روز افتادی، بچم رو از دست دادم
میدونی چقدر زجر کشیدم
اما اگه تو میگفتی شاید میدونستم که بعد ها این اتفاق میوفته و خودمو اماده میکردم
جیسو:منو ببخش
و جیسو جین رو بقل کرد
هیان:خال....مامان کجایین بیاین دیگه
جیسو:اومدیم اومدیم
جیسو اشک هاش رو پاک کرد(مثلا تو راه که با جین حرف میزده گریه میکرده)
جیسو:خب دیگه جین بیا بریم پیش بچه ها
۶۰.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.