برادران کیوسکه پارت ۲
یو :یکی داره میاد بدو
و میوا سریع دوید و رفت تو یکی از کوچه های نزدیک
منم زدم زیر خنده و اقای مدیر نزدیک شد و گفت
مدیر: اوه سلام یوکی کون صبح بخیر
منم تعظیم کوتاهی کردم و گفتم
یو: صبح شما هم بخیر
و بعد هم اقای مدیر در مدرسه رو باز کردن و رفتن تو
یو : وایی جرررررررر خیلی خب بود دوباره قول خوردی
می هم سریع عصبانی اومد کنارم
می :اسکل خر! شینه بااکاا ( بمیر احمق)
یو: باشه فقط بعد از شوما ^^
می:ماره خر نما
یو :ها ؟چی ؟ چرا؟ چ ربطی داره
می: ربطش اینه ک تو زبونت مثل مار درازه ولی مث خر جفتک میندازی فقط ی مشکل هس
یو : مشکل ؟
می:نمیدونم میمون رو کجا جاکنم
یو (نیخند عصبی زدن):اگر اینطوریه تو هم ی مار گراز نمای خال خالی دستپا چلفتی اییییییی
می :بخفففففففف
یو :تو اولللللللل
؟؟:نمیخواین دو دقیقه شگ و گربه بازی زو بزارین کنار و از سر راه برین کنار؟؟؟؟
یو و می :نه^^
(؟؟ = یکی از بچه های مدرسه )
؟؟ راهشو باز میکنه و میره داخل
یو : خبب بریم تا ممعلما نرسیدن ^^
می : ها ؟ خب الان ک دیگه فرقی نمیکنه
یو :ب حرهال بریممم^^
*پرش زمانی بعد از مدرسه *
یو : اهااا راستی خبر داری ک همون جشن اوتاکو دوباره برگزار میشه
می نیشخند میزنه: هه جدی حالا کی هس ؟
یو : پس فردا درست مثل بار اول
تا میوا اومد ی چیزی بگه گوشیش زنگ خورد و اونم گوشیش رو برداشت می: سلام .... اها خب ک چی ؟.... ب من چهه؟! ....باشششششعععع
گوشیش رو غط کرد و گف
می :یو متاسفانه باید بگم ک مثل اینکه امشب داداشم میخواد ی مهمونی بگیره من بایدیی برم کمکش
یو : خب چ ربطی ب تو دارع؟
می: داشم قراره ب عنوان موز (دست مزد ) بهم مانی بده و ی دعوت نامه ک یکی رو دعوت کنم ^^
یو : *سوت زدن* چنگدر هم عالی . میبینمت بای بایی
(نکته: خونه میوا اینا کنار خونه چیفویوعه)
ما هم راهی خانه شدیم ک به به برادر خو...گلم هم زود تر رسیده
و منم چون حوصله نداشتم ئدست تو جیبم کنم ک عی کاش میکردم دستم ر رو زنگ گذاشتم و بر نداشتم تا باجی جان هم کلی منو ب فش کشید و بلخره در را گشایید.........اع این خره دیگه کیه ؟
و میوا سریع دوید و رفت تو یکی از کوچه های نزدیک
منم زدم زیر خنده و اقای مدیر نزدیک شد و گفت
مدیر: اوه سلام یوکی کون صبح بخیر
منم تعظیم کوتاهی کردم و گفتم
یو: صبح شما هم بخیر
و بعد هم اقای مدیر در مدرسه رو باز کردن و رفتن تو
یو : وایی جرررررررر خیلی خب بود دوباره قول خوردی
می هم سریع عصبانی اومد کنارم
می :اسکل خر! شینه بااکاا ( بمیر احمق)
یو: باشه فقط بعد از شوما ^^
می:ماره خر نما
یو :ها ؟چی ؟ چرا؟ چ ربطی داره
می: ربطش اینه ک تو زبونت مثل مار درازه ولی مث خر جفتک میندازی فقط ی مشکل هس
یو : مشکل ؟
می:نمیدونم میمون رو کجا جاکنم
یو (نیخند عصبی زدن):اگر اینطوریه تو هم ی مار گراز نمای خال خالی دستپا چلفتی اییییییی
می :بخفففففففف
یو :تو اولللللللل
؟؟:نمیخواین دو دقیقه شگ و گربه بازی زو بزارین کنار و از سر راه برین کنار؟؟؟؟
یو و می :نه^^
(؟؟ = یکی از بچه های مدرسه )
؟؟ راهشو باز میکنه و میره داخل
یو : خبب بریم تا ممعلما نرسیدن ^^
می : ها ؟ خب الان ک دیگه فرقی نمیکنه
یو :ب حرهال بریممم^^
*پرش زمانی بعد از مدرسه *
یو : اهااا راستی خبر داری ک همون جشن اوتاکو دوباره برگزار میشه
می نیشخند میزنه: هه جدی حالا کی هس ؟
یو : پس فردا درست مثل بار اول
تا میوا اومد ی چیزی بگه گوشیش زنگ خورد و اونم گوشیش رو برداشت می: سلام .... اها خب ک چی ؟.... ب من چهه؟! ....باشششششعععع
گوشیش رو غط کرد و گف
می :یو متاسفانه باید بگم ک مثل اینکه امشب داداشم میخواد ی مهمونی بگیره من بایدیی برم کمکش
یو : خب چ ربطی ب تو دارع؟
می: داشم قراره ب عنوان موز (دست مزد ) بهم مانی بده و ی دعوت نامه ک یکی رو دعوت کنم ^^
یو : *سوت زدن* چنگدر هم عالی . میبینمت بای بایی
(نکته: خونه میوا اینا کنار خونه چیفویوعه)
ما هم راهی خانه شدیم ک به به برادر خو...گلم هم زود تر رسیده
و منم چون حوصله نداشتم ئدست تو جیبم کنم ک عی کاش میکردم دستم ر رو زنگ گذاشتم و بر نداشتم تا باجی جان هم کلی منو ب فش کشید و بلخره در را گشایید.........اع این خره دیگه کیه ؟
۴.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.