سالروز وفات حضرت ام البنین(س) تسلیت باد
سالروز وفات حضرت ام البنین(س) تسلیت باد
ای مادر ايثار و وفا مادر عباس(ع)
ناموس علي شير خدا مادر عباس(ع)
هم نالهی زينب شدي و همدم كلثوم
همدرد شدي با دل ما مادر عباس(ع)
در خانهی سادات چنان عطر گرفتي
تا آنكه شدي روح دعا مادر عباس(ع)
هرگز نشدي وارد آن خانه مگر كه
زينب به تو فرمود بيا مادر عباس(ع)
شرمنده شدي آب شدي در بر زينب(س)
تا فاطمه خواندند ترا مادر عباس(ع)
آزار كشيدي تو هم از اهل مدينه
از طعنه و از شايعه ها مادر عباس(ع)
گفتند پسر دار شدي حال به زينب(س)
كمتر شده مهر تو چرا مادر عباس(ع)
قنداقهی عباس به پرواز كشاندي
بر دور سر خون خدا مادر عباس(ع)
ايام گذشتند و چنان پير شدي تو
در شهر مدينه چه زمينگير شدي تو
آنوقت كه بيمار شدي مادر عباس(ع)
در خانه گرفتار شدي مادر عباس(ع)
رفتند همه اهل و عيالت ز مدينه
تو بي كس و بی يار شدي مادر عباس(ع)
در خانهی خود بودي و از قاصد يثرب
ناگاه خبر دار شدي مادر عباس(ع)
در كرب و بلا با پسران تو چه كردند
در آه شرر بار شدي مادر عباس(ع)
گفتند بريدند دو دست پسرت را
در سوگ علمدار شدي مادر عباس(ع)
گفتند كه با جسم حسين تو چه كردند
از ديده چه خونبار شدي مادر عباس(ع)
گفتند بريدند لب تشنه سرش را
در غصه بسيار شدي مادر عباس(ع)
گفتي كه نخوانيد دگر ام بنينم
يك عمر عزادار شدي مادر عباس(ع)
ديگر كمرت خم شده از پاي نشستي
تا دست به ديوار شدي مادر عباس(ع)
يك عمر بقيع رفتي و يك عمر به گريه
از ماتمشان زار شدي مادر عباس(ع)
گر پاي به چشمم نگذاري گله اي نيست
از ديدهی من تا قدمت فاصله اي نيست
ای مادر ايثار و وفا مادر عباس(ع)
ناموس علي شير خدا مادر عباس(ع)
هم نالهی زينب شدي و همدم كلثوم
همدرد شدي با دل ما مادر عباس(ع)
در خانهی سادات چنان عطر گرفتي
تا آنكه شدي روح دعا مادر عباس(ع)
هرگز نشدي وارد آن خانه مگر كه
زينب به تو فرمود بيا مادر عباس(ع)
شرمنده شدي آب شدي در بر زينب(س)
تا فاطمه خواندند ترا مادر عباس(ع)
آزار كشيدي تو هم از اهل مدينه
از طعنه و از شايعه ها مادر عباس(ع)
گفتند پسر دار شدي حال به زينب(س)
كمتر شده مهر تو چرا مادر عباس(ع)
قنداقهی عباس به پرواز كشاندي
بر دور سر خون خدا مادر عباس(ع)
ايام گذشتند و چنان پير شدي تو
در شهر مدينه چه زمينگير شدي تو
آنوقت كه بيمار شدي مادر عباس(ع)
در خانه گرفتار شدي مادر عباس(ع)
رفتند همه اهل و عيالت ز مدينه
تو بي كس و بی يار شدي مادر عباس(ع)
در خانهی خود بودي و از قاصد يثرب
ناگاه خبر دار شدي مادر عباس(ع)
در كرب و بلا با پسران تو چه كردند
در آه شرر بار شدي مادر عباس(ع)
گفتند بريدند دو دست پسرت را
در سوگ علمدار شدي مادر عباس(ع)
گفتند كه با جسم حسين تو چه كردند
از ديده چه خونبار شدي مادر عباس(ع)
گفتند بريدند لب تشنه سرش را
در غصه بسيار شدي مادر عباس(ع)
گفتي كه نخوانيد دگر ام بنينم
يك عمر عزادار شدي مادر عباس(ع)
ديگر كمرت خم شده از پاي نشستي
تا دست به ديوار شدي مادر عباس(ع)
يك عمر بقيع رفتي و يك عمر به گريه
از ماتمشان زار شدي مادر عباس(ع)
گر پاي به چشمم نگذاري گله اي نيست
از ديدهی من تا قدمت فاصله اي نيست
۴.۱k
۲۳ فروردین ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.