ندیمه زیبای من p:6
ا/ت: عااا من...
تهیونگ: ساکت باش بیا
ا/ت: من خیلی گرسنمه برم بعد میام
تهیونگ: توی اون کمد شکلات هست بخور
ا/ت: عاااا
تهیونگ: دیدی دیگه بهونه نداری؟
.......بعد از چند مین.......
ویو ا/ت:
نفس زنان افتاد کنارم ، سردم بود
تهیونگ: تو خیلی خوبی بیبی
ا/ت: ولم کن دیگه
تهیونگ: تو مگه دوسم نداری؟
ا/ت: چرا دارم
تهیونگ : پس چرا نمیخوای باهام ازدواج کنی؟
ا/ت: ببین ارباب ....چیزه یعنی تهیونگ من پول ندارم ولی تو داری من یه ندیمه بیشتر نیستم ولی تو دنیا دستته جدا از این خانواده هامون شاید اجازه ندن فرق منو تو اینه
تهیونگ: ببین همه اینا با من حاضری عروس من شی ؟
ا/ت: اوم ارباب (بغض)
تهیونگ: باز که گفتی ارباب
ات: من برم ؟
تهیونگ: برو
ا/ت: این ملافه هم بدین بشورم
تهیونگ: بیا
ا/ت میره پایین
لونا: هی دختر این چیه؟
ا/ت: هیچی هیچی
لونا : بیا کارت دارم آجوما گفت اتاق کار ارباب رو تمیز کنیم
ا/ت: باشه الان میام
ویو تهیونگ :
خواستم برم وسایلمو بردارم صدای ا/ت: رو شنیدم داشت برای لونا میگفت که فردا تولدشه . این بهترین موقعیته که ازش خواستگاری کنم
....پرش زمان به فردا....
تهیونگ: آجوما به ا/ت کاری نداری؟
آجوما: نه
تهیونگ: ا/ت: بپوش بریم بدو
ا/ت: چشم ارباب
تهیونگ: آجوما امروز تولده ا/ته میخوام همه چیز رو آماده کنی زنگ زدم مامانم هم میاد اینجا درضمن میخوام ازش خواستگاری کنم همه چی با تو
آجوما: چشم ارباب
ا/ت: ارباب من آمادم
تهیونگ: بریم
ویو تهیونگ: بردمش خرید بهش گفتم هر چی دوست داره بخره نشستم تا خریداشو بکنه
ا/ت: ارباب
تهیونگ: چی؟
ا/ت: عا تهیونگ
تهیونگ: جانم ؟
ا/ت: از این دوتا کدومش خوشکل تره ؟
تهیونگ: دوتاییش
ا/ت: نه یکیش
تهیونگ: دوتاییشو بیار دیگه
ا/ت: جدییی؟ مرسییی اوپاااا
تهیونگ: بریم خونه
ا/ت: اره
....زمان رسیدن به عمارت ......
ا/ت: چرا کسی توی عمارت نیست
تهیونگ: نمیدونم
آجوما و همه ندیمه ها با پدر و داداش ا/ت و مادر تهیونگ : تولدت مبارک
ا/ت: عررر خر ذوق
تهیونگ زانو میزنه
تهیونگ: با من....ازدواج میکنی؟
تو خماری بمونید😂😂
برین فکرا تونو بکنین 🤧😐
تهیونگ: ساکت باش بیا
ا/ت: من خیلی گرسنمه برم بعد میام
تهیونگ: توی اون کمد شکلات هست بخور
ا/ت: عاااا
تهیونگ: دیدی دیگه بهونه نداری؟
.......بعد از چند مین.......
ویو ا/ت:
نفس زنان افتاد کنارم ، سردم بود
تهیونگ: تو خیلی خوبی بیبی
ا/ت: ولم کن دیگه
تهیونگ: تو مگه دوسم نداری؟
ا/ت: چرا دارم
تهیونگ : پس چرا نمیخوای باهام ازدواج کنی؟
ا/ت: ببین ارباب ....چیزه یعنی تهیونگ من پول ندارم ولی تو داری من یه ندیمه بیشتر نیستم ولی تو دنیا دستته جدا از این خانواده هامون شاید اجازه ندن فرق منو تو اینه
تهیونگ: ببین همه اینا با من حاضری عروس من شی ؟
ا/ت: اوم ارباب (بغض)
تهیونگ: باز که گفتی ارباب
ات: من برم ؟
تهیونگ: برو
ا/ت: این ملافه هم بدین بشورم
تهیونگ: بیا
ا/ت میره پایین
لونا: هی دختر این چیه؟
ا/ت: هیچی هیچی
لونا : بیا کارت دارم آجوما گفت اتاق کار ارباب رو تمیز کنیم
ا/ت: باشه الان میام
ویو تهیونگ :
خواستم برم وسایلمو بردارم صدای ا/ت: رو شنیدم داشت برای لونا میگفت که فردا تولدشه . این بهترین موقعیته که ازش خواستگاری کنم
....پرش زمان به فردا....
تهیونگ: آجوما به ا/ت کاری نداری؟
آجوما: نه
تهیونگ: ا/ت: بپوش بریم بدو
ا/ت: چشم ارباب
تهیونگ: آجوما امروز تولده ا/ته میخوام همه چیز رو آماده کنی زنگ زدم مامانم هم میاد اینجا درضمن میخوام ازش خواستگاری کنم همه چی با تو
آجوما: چشم ارباب
ا/ت: ارباب من آمادم
تهیونگ: بریم
ویو تهیونگ: بردمش خرید بهش گفتم هر چی دوست داره بخره نشستم تا خریداشو بکنه
ا/ت: ارباب
تهیونگ: چی؟
ا/ت: عا تهیونگ
تهیونگ: جانم ؟
ا/ت: از این دوتا کدومش خوشکل تره ؟
تهیونگ: دوتاییش
ا/ت: نه یکیش
تهیونگ: دوتاییشو بیار دیگه
ا/ت: جدییی؟ مرسییی اوپاااا
تهیونگ: بریم خونه
ا/ت: اره
....زمان رسیدن به عمارت ......
ا/ت: چرا کسی توی عمارت نیست
تهیونگ: نمیدونم
آجوما و همه ندیمه ها با پدر و داداش ا/ت و مادر تهیونگ : تولدت مبارک
ا/ت: عررر خر ذوق
تهیونگ زانو میزنه
تهیونگ: با من....ازدواج میکنی؟
تو خماری بمونید😂😂
برین فکرا تونو بکنین 🤧😐
۲۸.۸k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.