فیک بیمار دیوونه
هلو گایز شرمنده ی چن وقت نبودم ولی الان که اومدم ب احتمال زیاد کم کم پارت هارو آپ کنم و شروع فصل دوم* فصل اول یهویی شد ولی سعی میکنم فصل دوم رو اوکی کنم پس حمایت کنین راستی بابت حمایت هایی که نبودم کردین تنکص🙂💜
پنج سال بعد*
ویو ا.ت
تو این چن سال خیلی چیزا اتفاق اوفتاد پسرم یکی یدونم به دنیا اومد و به تهیونگ اولین کلمش یعنی بابا رو گفت دوست داشتم این کلمه لعنتی رو ب پدر واقعیش بگه ولی هر چند ارزش نداره که بچن اونو پدر صدا کنه.. الان پسرم پنج سالشه تو این مدت تهیونگ با جیهوپ اینا در تماس بود و باهم حرف میزدن ولی من اصلا اهمنیت نمیدادم حتی وقتایی که تصویری زنگ میزدن حرف بزنن با پسرم میرفتیم بیرون اصلا دوست ندارم قیافه نحسشونو ببینم هر چند اونا هم ی خانواده جدیدی تشکیل دادن ...
تهیونگ: عزیزم بیبن کیا اومدن؟!
ا.ت: کیا؟!
تهیونگ: بیا ببین...
(رفتم پایین با جیهو (پسرش) که وقتی دیدم یلحظه قلبم نزد اون... جیهوپ بود چقدر عوض شده بود و لیسا هم همون طوری بود که ولش کرده بودم و ی دختر کوچولو که دست جیهوپ و لیسا رو گرفته بود رفتم جلو با پسرم...
ا.ت: عا سلام خوش اومدین
لیسا: سلام ا.ت واو دختر چقدر عوض شدیی این پسر کوجولو بچه توعه؟!
ا.ت: عاره.. پسرم سلام کن
جیهو: شلام(لحن بچگونه)
جیهوپ: سلامم عمویی چطوری خوبی؟!
جیهو: آله خوبم شما خوبیی؟
جیهوپ: ممنون.. اسمت چیه خوشتیپ؟
جیهو: جیهو... کیم جیهو
جیهوپ: همم خوشبختم منم جیهوپ .. جانگ جیهوپ و اینم دخترم جه هوآ .. جانگ هوآ
جیهو: خوشلبتم
تهیونگ: بیاین بریم بشینم سر پا موندین... لوکاس چمدونارو ببر اتاق ها
لیسا: خب چخبر چیکارا کردین تو این مدت! ولی ا.ت خیلی تغییر کردی ببینم عمل کرد؟
ا.ت: ن من همون خودمم ولی هوای آمریکا بیشتر بهم اومد تا کره
لیسا: ک اینطور..
تهیونگ: خب چی شد یهو زد ب سرتون بیایین دیدنمون؟
جیهوپ: اگ ناراحتی بریم خوب دلمون براتون تنگ شده شما که نمیاین تو که چن بار اومدی کره ولی ا.ت نیومد اومدییم ما ببینیمش
ا.ت: اها خوب کاری کردین .. من سرم شلوغ بود نمیتونستم بیام شرمنده
لیسا: همم.. پسرت چن سالشه؟!
ا.ت: ۵
لیسا: اها .. هم سن هوآ هی هست پس
ا.ت: آره
تهیونگ: خب برین تو اتاقاتون استراحت کنین خسته این ... شام صداتون میکنیم
جیهوپ: باشه (ورفتن)
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: جان؟!
تهیونگ: اگ خطایی ازت بگزره یا ب جیهوپ نزلیک بشی و فکر های مسخره ایی کنی خودم میکشمت فهمیدی؟!( اعصبانی)
ا.ت: ته.. تهیونگ چت شده؟! چرا باید این کارو بکنم خوب من خودم یکی رو تو زندگیم دارم و خوشحللم ..
تهیونگ: گفتم که حواست باشه پا از خطا کنی من میدونم و تو.. اون روی سگمو میبینی
ا.ت: بب..باش
ویو ا.ت*
وا این چشه چرا اینجوری حرف میزنه منو میترسونع اخلاق و رفتارش کلا عوض شده شاید بخاطر جیهوپه...
پنج سال بعد*
ویو ا.ت
تو این چن سال خیلی چیزا اتفاق اوفتاد پسرم یکی یدونم به دنیا اومد و به تهیونگ اولین کلمش یعنی بابا رو گفت دوست داشتم این کلمه لعنتی رو ب پدر واقعیش بگه ولی هر چند ارزش نداره که بچن اونو پدر صدا کنه.. الان پسرم پنج سالشه تو این مدت تهیونگ با جیهوپ اینا در تماس بود و باهم حرف میزدن ولی من اصلا اهمنیت نمیدادم حتی وقتایی که تصویری زنگ میزدن حرف بزنن با پسرم میرفتیم بیرون اصلا دوست ندارم قیافه نحسشونو ببینم هر چند اونا هم ی خانواده جدیدی تشکیل دادن ...
تهیونگ: عزیزم بیبن کیا اومدن؟!
ا.ت: کیا؟!
تهیونگ: بیا ببین...
(رفتم پایین با جیهو (پسرش) که وقتی دیدم یلحظه قلبم نزد اون... جیهوپ بود چقدر عوض شده بود و لیسا هم همون طوری بود که ولش کرده بودم و ی دختر کوچولو که دست جیهوپ و لیسا رو گرفته بود رفتم جلو با پسرم...
ا.ت: عا سلام خوش اومدین
لیسا: سلام ا.ت واو دختر چقدر عوض شدیی این پسر کوجولو بچه توعه؟!
ا.ت: عاره.. پسرم سلام کن
جیهو: شلام(لحن بچگونه)
جیهوپ: سلامم عمویی چطوری خوبی؟!
جیهو: آله خوبم شما خوبیی؟
جیهوپ: ممنون.. اسمت چیه خوشتیپ؟
جیهو: جیهو... کیم جیهو
جیهوپ: همم خوشبختم منم جیهوپ .. جانگ جیهوپ و اینم دخترم جه هوآ .. جانگ هوآ
جیهو: خوشلبتم
تهیونگ: بیاین بریم بشینم سر پا موندین... لوکاس چمدونارو ببر اتاق ها
لیسا: خب چخبر چیکارا کردین تو این مدت! ولی ا.ت خیلی تغییر کردی ببینم عمل کرد؟
ا.ت: ن من همون خودمم ولی هوای آمریکا بیشتر بهم اومد تا کره
لیسا: ک اینطور..
تهیونگ: خب چی شد یهو زد ب سرتون بیایین دیدنمون؟
جیهوپ: اگ ناراحتی بریم خوب دلمون براتون تنگ شده شما که نمیاین تو که چن بار اومدی کره ولی ا.ت نیومد اومدییم ما ببینیمش
ا.ت: اها خوب کاری کردین .. من سرم شلوغ بود نمیتونستم بیام شرمنده
لیسا: همم.. پسرت چن سالشه؟!
ا.ت: ۵
لیسا: اها .. هم سن هوآ هی هست پس
ا.ت: آره
تهیونگ: خب برین تو اتاقاتون استراحت کنین خسته این ... شام صداتون میکنیم
جیهوپ: باشه (ورفتن)
تهیونگ: ا.ت
ا.ت: جان؟!
تهیونگ: اگ خطایی ازت بگزره یا ب جیهوپ نزلیک بشی و فکر های مسخره ایی کنی خودم میکشمت فهمیدی؟!( اعصبانی)
ا.ت: ته.. تهیونگ چت شده؟! چرا باید این کارو بکنم خوب من خودم یکی رو تو زندگیم دارم و خوشحللم ..
تهیونگ: گفتم که حواست باشه پا از خطا کنی من میدونم و تو.. اون روی سگمو میبینی
ا.ت: بب..باش
ویو ا.ت*
وا این چشه چرا اینجوری حرف میزنه منو میترسونع اخلاق و رفتارش کلا عوض شده شاید بخاطر جیهوپه...
۴۷.۴k
۲۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.