ازدواج قرار دادی ۳۵
جین سری تکون داد و رو به آت شد و گفت:
میبینمت ات، واجب شد این سریاله رو حتماً ببینم، ممنونم که بهم سریال را معرفی کردی، شب بخیر
ات لبخندی زد و گفت:
خواهش میکنم، شب بخیر
و بعد در اتاقشو بست و قفل کرد و بعد شروع کرد دوباره فیلم رو دیدن تا ساعت ۴:۳۰ صبح ۶ قسمت سریال بدون خون رو دید و بعد رفت مسواکی زد گوشیش رو زد تو شارژ و خودش رو تختش از خستگی ولو شد و بعد از چند دقیقه خوابش برد
ات
از خواب بیدار شدم به ساعتم نگاه کردم دیدم که ساعت ۲ ظهر اولش باورم نمیشد فکر میکردم که ساعتم خرابه رفتم تو حال دیدم که جیمین با جین نشسته و داره ps5 بازی می کنه
راوی:
ات رفت پیشه شون و گفت:
سلام،برای چی منو بیدار نکردین؟
جیمین:
فعلا لازم نیس این چند روزه ساعت ۹ پاشی،
بعدشم دیگه از این به بعد می تونی تا ساعته ۱۲ بخوابی،البته این چند روزه به خاطره این که روزای اوله عروسیمونه هر چقد خواستی می تونی بخوابی
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
میبینمت ات، واجب شد این سریاله رو حتماً ببینم، ممنونم که بهم سریال را معرفی کردی، شب بخیر
ات لبخندی زد و گفت:
خواهش میکنم، شب بخیر
و بعد در اتاقشو بست و قفل کرد و بعد شروع کرد دوباره فیلم رو دیدن تا ساعت ۴:۳۰ صبح ۶ قسمت سریال بدون خون رو دید و بعد رفت مسواکی زد گوشیش رو زد تو شارژ و خودش رو تختش از خستگی ولو شد و بعد از چند دقیقه خوابش برد
ات
از خواب بیدار شدم به ساعتم نگاه کردم دیدم که ساعت ۲ ظهر اولش باورم نمیشد فکر میکردم که ساعتم خرابه رفتم تو حال دیدم که جیمین با جین نشسته و داره ps5 بازی می کنه
راوی:
ات رفت پیشه شون و گفت:
سلام،برای چی منو بیدار نکردین؟
جیمین:
فعلا لازم نیس این چند روزه ساعت ۹ پاشی،
بعدشم دیگه از این به بعد می تونی تا ساعته ۱۲ بخوابی،البته این چند روزه به خاطره این که روزای اوله عروسیمونه هر چقد خواستی می تونی بخوابی
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۶.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.