پارت ۸ وقتی دیگه براش مهم نیستی (پارت آخر)
ویو ا،ت
یونگی از وقتی که فهمیده تو کمپانی جایکینگ کار میکنم و مدیر عامل اون کمپانیم هر روز میاد پیشم
امروز هم همینطور ( مکالمه ی ا،ت و یونگی )
+ ا،ت من ،، منو ببخش من می خوام برای پسرمون و تو جبران کنم خواهش میکنم منو ببخش من فقط اون روزا فشار روم زیاد بود واسع همین
_ یونگی اگه حتی سوهو رو راضی کنی منو نمی تونی اون روز مینجون بهت زنگ زد و گفت که اگه می خوای زنده بمونم یک ساعته به لوکیشنش بیا ولی نیومدی یعنی مرگ من برات مهم نبود
+ خواهش میکنم ا،ت تروو خداااا
_ بهم ثابت کن که عوض شدی
+ چطوری هر طوری باشه من قبول میکنم فقط بهم یه شانس دیگه بده
_ باید دو روز از سوهو مراقبت کن اگه یه تار مو از سرش کم بشه دیگه حتی اسم منم به دهنت نیار
+ قبوله ، قبوله
از دید ادمین
یونگی به خوبی از سوهو مراقبت کرد و ا،ت و یونگی و سوهو به خوبی و خوشی زندگی کردند
🔗 پایان🔗
یونگی از وقتی که فهمیده تو کمپانی جایکینگ کار میکنم و مدیر عامل اون کمپانیم هر روز میاد پیشم
امروز هم همینطور ( مکالمه ی ا،ت و یونگی )
+ ا،ت من ،، منو ببخش من می خوام برای پسرمون و تو جبران کنم خواهش میکنم منو ببخش من فقط اون روزا فشار روم زیاد بود واسع همین
_ یونگی اگه حتی سوهو رو راضی کنی منو نمی تونی اون روز مینجون بهت زنگ زد و گفت که اگه می خوای زنده بمونم یک ساعته به لوکیشنش بیا ولی نیومدی یعنی مرگ من برات مهم نبود
+ خواهش میکنم ا،ت تروو خداااا
_ بهم ثابت کن که عوض شدی
+ چطوری هر طوری باشه من قبول میکنم فقط بهم یه شانس دیگه بده
_ باید دو روز از سوهو مراقبت کن اگه یه تار مو از سرش کم بشه دیگه حتی اسم منم به دهنت نیار
+ قبوله ، قبوله
از دید ادمین
یونگی به خوبی از سوهو مراقبت کرد و ا،ت و یونگی و سوهو به خوبی و خوشی زندگی کردند
🔗 پایان🔗
۱۰.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.