وقتی تو مدرسه براش قلدری میشد و همه ازش متنفر بودن و ازش دوری میکردن اما تو دوستش داشتی ولی اون بهت محل نمیداد(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
هیونجین+
.
.
.
دوباره داشتی میدیدی که دارن برای هیونجین قلدری میکنن ، مثل همیشه رفتی اونجا و مانع ادامه قلدر بازیاشون شدی ، اما بعد از تموم شدن کارت هیونجین اونجا نبود
عادی بود ، تو بار ها خواستی به هیونجین نزدیک شی اما اون یا میرفت یا به حرفات گوش نمیداد
هم ازش خوشت میومد و روش کراش داشتی ، هم میترسیدی از تنهایی دست به کارای احمقانه بزنه
امروز دوباره میخواستی شانستو امتحان کنی
رفتی پیش هیونجینی روی صندلی نشسته بود و داشت به پرنده هایی که درحال پرواز تو آسمون بودن نگاه میکرد
_سلام
هیونجین در جوابت فقط سرشو تکون داد ، حتی نگاهتم نکرد
سرتو انداختی پایین
_واقعا نمیفهممت
هیونجین پورخند صداداری زد و گفت
+هیچکس نمیفهممت
بهش نگاه کردی اما اون هنوز داشت به آسمون نگاه میکرد
_میشه بمونی و به حرفای من گوش بدی؟
+حرفتو بزن
_چرا ازم فرار میکنی؟
+بزارم توام مثل اونا تحقیرم کنی؟
_هیونجین من قرار نیست تحقیرت کنم
هردوتون به چشمای همدیگه نگاه کردین
+چجوری باور کنم قرار نیست بهم بگی بی عرضه ام و نمیتونم از خودم دفاع کنم؟(بغض)
+چجوری باور کنم بهم نمیگی انقدر بی عرضه ام که هروقت بهم قلدری میشه یه دختر میاد منو از دست اونا خلاص میکنه ، ها؟(بغض)
متوجه بغض تو صدا و چشمای هیونجین شدی اما به روش نیاوردی تا یه وقت خجالت نکشه
_هیونجین من همیشه باهات مهربون بودم و میمونم ، حتی اگه بخوای ازم متنفر باشی(لبخند)
_تو بی عرضه نیستی ، تو فقط انگیزه ای برای دفاع از خودت نداری(لبخند)
_بیا باهم دوست شیم ، قول میدم کلی بهت انگیزه بدم(لبخند)
+تو؟(بغض)
_اره ، من(لبخند)
+خب ، باشع ما میتونیم باهم دوست باشیم اما…
_اما چی؟
+تو چرا میخوای باهام دوست باشی؟
_خودمم نمیتونم اما از وقتی دیدمت تو قلبم حس خوبی بهت داشتم
+پس الان منو تو دوستیم(لبخند)
هم رو بغل کردین و دوستیتون رو آغاز کردین
هیونجین فکر میکرد فقط قراره دوستت باشه اما تو حسی فراتر از یه دوست بهش داشتی!
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
ا.ت_
هیونجین+
.
.
.
دوباره داشتی میدیدی که دارن برای هیونجین قلدری میکنن ، مثل همیشه رفتی اونجا و مانع ادامه قلدر بازیاشون شدی ، اما بعد از تموم شدن کارت هیونجین اونجا نبود
عادی بود ، تو بار ها خواستی به هیونجین نزدیک شی اما اون یا میرفت یا به حرفات گوش نمیداد
هم ازش خوشت میومد و روش کراش داشتی ، هم میترسیدی از تنهایی دست به کارای احمقانه بزنه
امروز دوباره میخواستی شانستو امتحان کنی
رفتی پیش هیونجینی روی صندلی نشسته بود و داشت به پرنده هایی که درحال پرواز تو آسمون بودن نگاه میکرد
_سلام
هیونجین در جوابت فقط سرشو تکون داد ، حتی نگاهتم نکرد
سرتو انداختی پایین
_واقعا نمیفهممت
هیونجین پورخند صداداری زد و گفت
+هیچکس نمیفهممت
بهش نگاه کردی اما اون هنوز داشت به آسمون نگاه میکرد
_میشه بمونی و به حرفای من گوش بدی؟
+حرفتو بزن
_چرا ازم فرار میکنی؟
+بزارم توام مثل اونا تحقیرم کنی؟
_هیونجین من قرار نیست تحقیرت کنم
هردوتون به چشمای همدیگه نگاه کردین
+چجوری باور کنم قرار نیست بهم بگی بی عرضه ام و نمیتونم از خودم دفاع کنم؟(بغض)
+چجوری باور کنم بهم نمیگی انقدر بی عرضه ام که هروقت بهم قلدری میشه یه دختر میاد منو از دست اونا خلاص میکنه ، ها؟(بغض)
متوجه بغض تو صدا و چشمای هیونجین شدی اما به روش نیاوردی تا یه وقت خجالت نکشه
_هیونجین من همیشه باهات مهربون بودم و میمونم ، حتی اگه بخوای ازم متنفر باشی(لبخند)
_تو بی عرضه نیستی ، تو فقط انگیزه ای برای دفاع از خودت نداری(لبخند)
_بیا باهم دوست شیم ، قول میدم کلی بهت انگیزه بدم(لبخند)
+تو؟(بغض)
_اره ، من(لبخند)
+خب ، باشع ما میتونیم باهم دوست باشیم اما…
_اما چی؟
+تو چرا میخوای باهام دوست باشی؟
_خودمم نمیتونم اما از وقتی دیدمت تو قلبم حس خوبی بهت داشتم
+پس الان منو تو دوستیم(لبخند)
هم رو بغل کردین و دوستیتون رو آغاز کردین
هیونجین فکر میکرد فقط قراره دوستت باشه اما تو حسی فراتر از یه دوست بهش داشتی!
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۱۰.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.