ادامه پارت ۲
امیر :
درسا رفت منم تنها بودم زنگ زدم به رهام بیاد خونمون اومد ساعت ۴ شد کار داشت رفت درسا اومد
درسا:
امیر رو مبل نشسته بود سلام کردم رفتم تو اتاق تا در اتاق رو بستم لباسمو دراوردم امیر اومد تو
درسا : کسی اجازه داد بیای تو
امیر : نه خودم اومدم
پولی کشیدم رفتم لباسم رو ورداشتم تا خواستم تنم کنم امیر نزاشت از اتاق رفتم بیرون لباسم رو پوشیدم رفتم تو آشپز خونه برای شب غذا درست کنم داشتم ماکارونی درست میکردم امیر تو آشپز خونه داشت منو نگاه میکرد تا اینکه اومد منو از پشت بغلم کرد مو هام رو زد کنار شروع کرد به بوسیدن گردنم با تمام توانم کشیدم اونور
گردنم درد میکرد نمی تونستم بهش بگم
درسا :امیر تازگیا لجباز شدی
امیر :از دست جذابیت توعه
درسا : امیر یه بار با رونیا و رهام نریم شمال
امیر : فکر خوبیه میخوای بهشون زنگ بزنم
درسا : آره
امیر رفت زنگ زد و برای فردا اوکی کرد خوشحال شدم رفتم سفت بغلش کردم و ازش تشکر کردم
درسا رفت منم تنها بودم زنگ زدم به رهام بیاد خونمون اومد ساعت ۴ شد کار داشت رفت درسا اومد
درسا:
امیر رو مبل نشسته بود سلام کردم رفتم تو اتاق تا در اتاق رو بستم لباسمو دراوردم امیر اومد تو
درسا : کسی اجازه داد بیای تو
امیر : نه خودم اومدم
پولی کشیدم رفتم لباسم رو ورداشتم تا خواستم تنم کنم امیر نزاشت از اتاق رفتم بیرون لباسم رو پوشیدم رفتم تو آشپز خونه برای شب غذا درست کنم داشتم ماکارونی درست میکردم امیر تو آشپز خونه داشت منو نگاه میکرد تا اینکه اومد منو از پشت بغلم کرد مو هام رو زد کنار شروع کرد به بوسیدن گردنم با تمام توانم کشیدم اونور
گردنم درد میکرد نمی تونستم بهش بگم
درسا :امیر تازگیا لجباز شدی
امیر :از دست جذابیت توعه
درسا : امیر یه بار با رونیا و رهام نریم شمال
امیر : فکر خوبیه میخوای بهشون زنگ بزنم
درسا : آره
امیر رفت زنگ زد و برای فردا اوکی کرد خوشحال شدم رفتم سفت بغلش کردم و ازش تشکر کردم
۷.۸k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.