p.4
خواهرم خواهرم نیست
ا.ت ویو:لباسمو عوض کردم و رفتم تبقه پایین تا صبحونه بخورم که دیدم جونگکوک*اسلاید۳* هم داره با مامان بابا حرف میزنه لپ هام گل انداخت
ا.ت:سلام...
همه:سلام
جونگکوک: اومم...سلام *از سر تا پایه ا.ت رو نگاه انداختم و متوجه اندام قشنکش شدم.اسلاید ۲*.زمزمه. فاک...
ا.ت:....
زک: بیاید صبحونه ،راستی یه چیزی....
ا.ت و جی کی:هم...؟
مامان:ما قراره تا چند وقت بریم مسافرت...اونم فقت خودمون دوتا به عنوان ماه عسل
ا.ت:خوب ...ما چی؟
زک: شما دوتا تنها میمونید خونه تازه بیشتر باهم آشنا میشید
جی کی:به به....
ا.ت: ب..باشه......*نا امید و سرد*ولی ممکنه بیشتر ا ۱ هفته باشه؟
زک:آره نگران دانشگاه نباش جی کی میرسونتت و میاردت
ا.ت:اوه....... کی قراره برید؟
زک:۱ساعت دیگه پروازه
جونگکوک ویو :زمان مثل برق و باد گذشت و ساعت شده ۱ مامانه ا.ت با بابام دارن میرن وقتی رفتم خوشحال شدم چون ممکن بود ا.ت دختر پایه ای باشه
ا.ت:هوفف حوصلم
جونگکوک: من دارم میرم شرکت میخوای باهام بیای لیدی؟
ا.ت:منو لیدی صدا نکن
ا.ت ویو:لباسمو عوض کردم و رفتم تبقه پایین تا صبحونه بخورم که دیدم جونگکوک*اسلاید۳* هم داره با مامان بابا حرف میزنه لپ هام گل انداخت
ا.ت:سلام...
همه:سلام
جونگکوک: اومم...سلام *از سر تا پایه ا.ت رو نگاه انداختم و متوجه اندام قشنکش شدم.اسلاید ۲*.زمزمه. فاک...
ا.ت:....
زک: بیاید صبحونه ،راستی یه چیزی....
ا.ت و جی کی:هم...؟
مامان:ما قراره تا چند وقت بریم مسافرت...اونم فقت خودمون دوتا به عنوان ماه عسل
ا.ت:خوب ...ما چی؟
زک: شما دوتا تنها میمونید خونه تازه بیشتر باهم آشنا میشید
جی کی:به به....
ا.ت: ب..باشه......*نا امید و سرد*ولی ممکنه بیشتر ا ۱ هفته باشه؟
زک:آره نگران دانشگاه نباش جی کی میرسونتت و میاردت
ا.ت:اوه....... کی قراره برید؟
زک:۱ساعت دیگه پروازه
جونگکوک ویو :زمان مثل برق و باد گذشت و ساعت شده ۱ مامانه ا.ت با بابام دارن میرن وقتی رفتم خوشحال شدم چون ممکن بود ا.ت دختر پایه ای باشه
ا.ت:هوفف حوصلم
جونگکوک: من دارم میرم شرکت میخوای باهام بیای لیدی؟
ا.ت:منو لیدی صدا نکن
۸۱
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.