شب شد
شب شد
تهیونگ اومد خونه
♣
خوشحالم که حالش خوب شد براش گل رز خریدم همیشه میگفت از گل رز خوشش میاد اها اینو نگفتم بهش که از نایون خواستگاری کردم اونم قبول کرد در رو باز کردم خونه ساکت بود دلم شور میزد
چند بار صداش کردم صدای شیر آب میومد آها شاید رفته حموم
<نیم ساعت گذشت >
با خودم گفتم چرا نمیاد پایین رفتم سمت اتاقش در قفل بود
ته:ات....ات درو باز کن.....ات(داد)
چند بار خودمو به دل زدم تا باز شه کلید یدک بالای در بود برداشتم در رو باز کردم رفتم تو در حموم رو چند بار زدم بازش کردم ات توی آب بود
ته:ات....ات عزیزم بلند شو ات
از آب درش آوردم بردمش بیمارستان
تهیونگ اومد خونه
♣
خوشحالم که حالش خوب شد براش گل رز خریدم همیشه میگفت از گل رز خوشش میاد اها اینو نگفتم بهش که از نایون خواستگاری کردم اونم قبول کرد در رو باز کردم خونه ساکت بود دلم شور میزد
چند بار صداش کردم صدای شیر آب میومد آها شاید رفته حموم
<نیم ساعت گذشت >
با خودم گفتم چرا نمیاد پایین رفتم سمت اتاقش در قفل بود
ته:ات....ات درو باز کن.....ات(داد)
چند بار خودمو به دل زدم تا باز شه کلید یدک بالای در بود برداشتم در رو باز کردم رفتم تو در حموم رو چند بار زدم بازش کردم ات توی آب بود
ته:ات....ات عزیزم بلند شو ات
از آب درش آوردم بردمش بیمارستان
۱۰.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.