فیک ( می خوام برای تو بمیرم ) پارت ۴۵
فیک ( میخوام برای تو بمیرم ) پارت ۴۵
ویو ات
- بابا
ب/ا بهت گفته بودم از حدت جلو نزن زیاد تند رفتی دختره ی حرومی
جمله آخرش مثل یه تیر به قلبم پرتاب شد
جونکوک وقتی منو دید یقش را گرفت و شروع کرد داد زدن
+ مرتیکه پیر فکر کردی برام مهم کی هستی , از این به بعد حق نداری اینطوری با ات صحبت کنی , مگه باهات چیکار کرده که آنقدر باهاش بی رحمی ( داد)
ب/ا توکی باشی دخالت کنی
+ من عاشقشم ( با داد )
یهو سرم را برگرداندم سمت جونکوک خیلی جدی بود
ب/ا تو ؟؟؟ اووو کوچولو میدونی که من چقدر با اون بابای ..... مشکل داشتم , بعد این دختر صاف اومده دست گذاشته رو تو
- بابا هر چی نمیگم و احترام تو نگه میدارم تند نرو فکر کردی برام مهمی
ب/ا تو هم مثل همون مامانتی لیاقت منو نداری
- اره راست میگی , من هیچوقت لیاقت تو را نداشتم , من فقط یه خانواده معمولی میخواستم خواسته زیادی بود , من یه خونه بزرگ نمیخواستم من یه بابا میخواستم یه خانواده توی یه خونه صمیمی که دور هم شام بخوریم......خیلی اینا خواسته زیادی بودن میدونم , منو ببخش ببخش که اون دختری که میخواستی نبودم ( گریه)
ب/ا باز داری چرت و پرت میبافی
- من نه به اون پولت نه به خودت نیاز داشتم تو زمانی که باید پدری میکردی نکردی الان دیگه دیره .... هیچوقت دیگه دنبال من نیا ....... بقیه منو بهتر از تو میخوان
ب/ا وایسا ببینم چه بلبل زبون شدی
- بابا من عاشقم میفهمی من عاشق جونکوکم
اون منو بهتر از تو میفمه ( با داد )
که یهو جونکوک دستم و کشید
+ ات بسه بیا بریم از اینجا
نمیتونستم حرکت کنم پاهام قفل کرده بود
حالم خوب نبود
فشار زیادی را داشتم تحمل میکردم
که یهو جونکوک منو بلند کرد تو بغلش
+ لازم نیست بترسی دیگه قرار نیست پیش کسایی مثل اون باشی
سرم را تو سینش جا دادم و گریه کردم
اونم با قدم های بلند حرکت میکرد
ب/ا دختره بی لیاقت از اولم سزات مرگ بودد
یهو جونکوک برگشت سمتش و بلند داد زد
+ خفه شو تا خفت نکردم کسی که باید بمیره تویی قاتل روانی
- جونکوک لطفا برو (هق هق)
سرعت شو زیاد کرد و از اون جا دور شدیم
حس میکردم دیگه تموم شده و منم میتونم یه زندگی آروم داشته باشم
.
.
۱۵ لایک
۴۰ کامنت
ویو ات
- بابا
ب/ا بهت گفته بودم از حدت جلو نزن زیاد تند رفتی دختره ی حرومی
جمله آخرش مثل یه تیر به قلبم پرتاب شد
جونکوک وقتی منو دید یقش را گرفت و شروع کرد داد زدن
+ مرتیکه پیر فکر کردی برام مهم کی هستی , از این به بعد حق نداری اینطوری با ات صحبت کنی , مگه باهات چیکار کرده که آنقدر باهاش بی رحمی ( داد)
ب/ا توکی باشی دخالت کنی
+ من عاشقشم ( با داد )
یهو سرم را برگرداندم سمت جونکوک خیلی جدی بود
ب/ا تو ؟؟؟ اووو کوچولو میدونی که من چقدر با اون بابای ..... مشکل داشتم , بعد این دختر صاف اومده دست گذاشته رو تو
- بابا هر چی نمیگم و احترام تو نگه میدارم تند نرو فکر کردی برام مهمی
ب/ا تو هم مثل همون مامانتی لیاقت منو نداری
- اره راست میگی , من هیچوقت لیاقت تو را نداشتم , من فقط یه خانواده معمولی میخواستم خواسته زیادی بود , من یه خونه بزرگ نمیخواستم من یه بابا میخواستم یه خانواده توی یه خونه صمیمی که دور هم شام بخوریم......خیلی اینا خواسته زیادی بودن میدونم , منو ببخش ببخش که اون دختری که میخواستی نبودم ( گریه)
ب/ا باز داری چرت و پرت میبافی
- من نه به اون پولت نه به خودت نیاز داشتم تو زمانی که باید پدری میکردی نکردی الان دیگه دیره .... هیچوقت دیگه دنبال من نیا ....... بقیه منو بهتر از تو میخوان
ب/ا وایسا ببینم چه بلبل زبون شدی
- بابا من عاشقم میفهمی من عاشق جونکوکم
اون منو بهتر از تو میفمه ( با داد )
که یهو جونکوک دستم و کشید
+ ات بسه بیا بریم از اینجا
نمیتونستم حرکت کنم پاهام قفل کرده بود
حالم خوب نبود
فشار زیادی را داشتم تحمل میکردم
که یهو جونکوک منو بلند کرد تو بغلش
+ لازم نیست بترسی دیگه قرار نیست پیش کسایی مثل اون باشی
سرم را تو سینش جا دادم و گریه کردم
اونم با قدم های بلند حرکت میکرد
ب/ا دختره بی لیاقت از اولم سزات مرگ بودد
یهو جونکوک برگشت سمتش و بلند داد زد
+ خفه شو تا خفت نکردم کسی که باید بمیره تویی قاتل روانی
- جونکوک لطفا برو (هق هق)
سرعت شو زیاد کرد و از اون جا دور شدیم
حس میکردم دیگه تموم شده و منم میتونم یه زندگی آروم داشته باشم
.
.
۱۵ لایک
۴۰ کامنت
۸.۳k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.