پارت 55
رفتیم تو سالن با جیمین سه نفر گیم زدیم
هلن: جیمینننننننننننننن
من بیا تو کارخونهههههه(گیم)
جیمین: طبقه چندی؟
هلن: دو
جیمین: اومدم
هلن: زحمتت نشه یه وقت
جیمین: هه مردی؟
هلن:دارم میام پایین
کوک: من اینجا هویجم
هلن: نه تو داری پوششمون
میدی
کوک: زحمتم شد
جین: بچه ها بیاین
اصرونه
پنج روز بعد
کوک: هلن بیا بازی کنیم
هلن: ولش حالش نیس(در حال رفتن از اتاق
به سالن)
کوک: هلن بیا دیگه ح... هلننننن
(هلن یهو بیهوش شد و خون دماغ شد که سریع کوک گرفتش)
کوک: هلن چی شد؟ هلن بیداری؟ هلننن
ته: ببریمش
بیمارستان
کوک: جیمین باهام
بیا
هوپ: من..
نامی: بزاریم
خودشون
برن
بهتره
ویو کوک
رفتیم بیمارستان بردنش
تو اتاق بهش سرم وصل کردن و اکسیژن
کوک: اکسیژن برا چی
دکتر: لازمه(در حال چک کردن)
کوک: جواب منو بده
جیمین: کوک ول کن بیا(به زور کشیدش
بیرون
کوک: مگه نمیبینی بهش اکسیژن وصل کردن
جیمین: حتما لازم بوده
کوک: امروز مامان باباش
قراره بیان
کره من به مامان باباش چی بگم؟ خدا لعنتم کنه
حیمین: چرا تورو لعنت کنه
کوک: من ازش مراقبت نکردم(گریه)
جیمین: حالش خوب میشه
دکتر اومد
جیمین: چی شد؟
دکتر: حالشون خوبه بخاطر سر درد و تمرین های زیاد بیهوش شدن
کوک: چ.. چرا خون دماغ شد؟
دکتر: احتمالش هست بخاطر سر درد باشه یا یه زخم توی بینیشه
کوک: به هوش اومد؟
دکتر: مرخصش کردین؟
جیمین: انجام شد
کوک: کی
جیمین: الان رفتم
دکتر: من دیگه برم امید وارم
دیگه همچین
چیزی پیش نیاد
هلن اومد که کوک سریع بغلش کرد
کوک: خوبی عشقم!؟
هلن: خوبم عزیزم(دستش رو دور گردن کوک انداخت)
کوک: مطمعنی؟ سر درد نداری؟(گریه)
هلن: چرا گریه میکنی؟ من حالم خوبه ببین بیا بریم خونه(اشک های کوک رو پاک کرد)
کوک: پس خوبی دیگه؟
هلن: اره مطمعن باش(دستش رو روی صورت کوک گذاشت که کوک دستش رو بوسید)
جیمین: هلن یهو چی شد؟
هلن: سرم گیج رفت و... و... دیگه یادم نیس
جیمین: بریم خونه
رفتن خونه برای اعضا تعریف کردن و منتظر مامان بابای
هلن بودن
که زنگ خورد
هلن: جیمینننننننننننننن
من بیا تو کارخونهههههه(گیم)
جیمین: طبقه چندی؟
هلن: دو
جیمین: اومدم
هلن: زحمتت نشه یه وقت
جیمین: هه مردی؟
هلن:دارم میام پایین
کوک: من اینجا هویجم
هلن: نه تو داری پوششمون
میدی
کوک: زحمتم شد
جین: بچه ها بیاین
اصرونه
پنج روز بعد
کوک: هلن بیا بازی کنیم
هلن: ولش حالش نیس(در حال رفتن از اتاق
به سالن)
کوک: هلن بیا دیگه ح... هلننننن
(هلن یهو بیهوش شد و خون دماغ شد که سریع کوک گرفتش)
کوک: هلن چی شد؟ هلن بیداری؟ هلننن
ته: ببریمش
بیمارستان
کوک: جیمین باهام
بیا
هوپ: من..
نامی: بزاریم
خودشون
برن
بهتره
ویو کوک
رفتیم بیمارستان بردنش
تو اتاق بهش سرم وصل کردن و اکسیژن
کوک: اکسیژن برا چی
دکتر: لازمه(در حال چک کردن)
کوک: جواب منو بده
جیمین: کوک ول کن بیا(به زور کشیدش
بیرون
کوک: مگه نمیبینی بهش اکسیژن وصل کردن
جیمین: حتما لازم بوده
کوک: امروز مامان باباش
قراره بیان
کره من به مامان باباش چی بگم؟ خدا لعنتم کنه
حیمین: چرا تورو لعنت کنه
کوک: من ازش مراقبت نکردم(گریه)
جیمین: حالش خوب میشه
دکتر اومد
جیمین: چی شد؟
دکتر: حالشون خوبه بخاطر سر درد و تمرین های زیاد بیهوش شدن
کوک: چ.. چرا خون دماغ شد؟
دکتر: احتمالش هست بخاطر سر درد باشه یا یه زخم توی بینیشه
کوک: به هوش اومد؟
دکتر: مرخصش کردین؟
جیمین: انجام شد
کوک: کی
جیمین: الان رفتم
دکتر: من دیگه برم امید وارم
دیگه همچین
چیزی پیش نیاد
هلن اومد که کوک سریع بغلش کرد
کوک: خوبی عشقم!؟
هلن: خوبم عزیزم(دستش رو دور گردن کوک انداخت)
کوک: مطمعنی؟ سر درد نداری؟(گریه)
هلن: چرا گریه میکنی؟ من حالم خوبه ببین بیا بریم خونه(اشک های کوک رو پاک کرد)
کوک: پس خوبی دیگه؟
هلن: اره مطمعن باش(دستش رو روی صورت کوک گذاشت که کوک دستش رو بوسید)
جیمین: هلن یهو چی شد؟
هلن: سرم گیج رفت و... و... دیگه یادم نیس
جیمین: بریم خونه
رفتن خونه برای اعضا تعریف کردن و منتظر مامان بابای
هلن بودن
که زنگ خورد
۴.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.