پارت ۳۲
ات.
یه قرصی گذاشت تو دهنش و روم خیمه زد لبشو نزدیک کرد گذاشت روی لبم لبمو مک زد با دست دیگش بهشتمو چنگ زد که باعث شد لبام از هم فاصله بگیره و آرمین هم منتظر همچین لقمهٔ چرب و چیزی بود زبونشو فرستاد تو دهنم و قرص رو به خوردم داد،میدونستم چه قرصیه پس ادامه دادم،آروم دستشو از زیر پیرنم برد سمت سینه های گرد و نرم و خوش فرممو فشارشون داد یکیشو گذاشت تو دهنش و اون یکی رو به بازی گرفت مثل بچه کوچولو ها مک میزد و میمالوندش،رفت سمت گردنم و لیس زدش ک آهی از گلوم پرید گردنمو گاز گرفت حتا همون درد گازش هم لذت داشت دوباره ،سرشو برد سمت سینم خمار نگاهش کرد ک چشمامو دید گفت
آرمین :آخ ک چقد دل تنگ این نوع نگاهت بودم ،بعد سینه هامو لیس زد خورد همونجور ک میخورد دستشو برد سمت شورتکم دستشو برد توی شورتکم بعد بهشتم رو مالید از سر لذت ناله ای سر دادم ،جووونی گفت و شورتکمو از پام درآورد بعد داگیی استایلم کرد و با ی ضربه کرد تو بهشتم اول دردم اومد بخاطر دردم ملحفه وپتو رو چنگ انداختم هی ضربه زد ک تمام دردام تبدیل ب لذت شد اون اه کشید از پشت همونجور ک میکرد سینمو فشار میداد. سیلی ب باسنم زد آهی کشیدم جونی گفت همینجور غرق تو درد بودم ک یهو تبدیل ب لذت شد لبمو گاز گرفتم ک یهو تلمبه نزد و دست کشید تو خماری بودم ب چشماش نگاه کردم خندید گفت:
آرمین.باید بگی بکن تو کونم ،لبمو گاز گرفتم با چشای خمار نگاش کردم گفتم:ددی بکن تو کونم ،گفت:اوم نه نه عشوه شو زیاد
یه قرصی گذاشت تو دهنش و روم خیمه زد لبشو نزدیک کرد گذاشت روی لبم لبمو مک زد با دست دیگش بهشتمو چنگ زد که باعث شد لبام از هم فاصله بگیره و آرمین هم منتظر همچین لقمهٔ چرب و چیزی بود زبونشو فرستاد تو دهنم و قرص رو به خوردم داد،میدونستم چه قرصیه پس ادامه دادم،آروم دستشو از زیر پیرنم برد سمت سینه های گرد و نرم و خوش فرممو فشارشون داد یکیشو گذاشت تو دهنش و اون یکی رو به بازی گرفت مثل بچه کوچولو ها مک میزد و میمالوندش،رفت سمت گردنم و لیس زدش ک آهی از گلوم پرید گردنمو گاز گرفت حتا همون درد گازش هم لذت داشت دوباره ،سرشو برد سمت سینم خمار نگاهش کرد ک چشمامو دید گفت
آرمین :آخ ک چقد دل تنگ این نوع نگاهت بودم ،بعد سینه هامو لیس زد خورد همونجور ک میخورد دستشو برد سمت شورتکم دستشو برد توی شورتکم بعد بهشتم رو مالید از سر لذت ناله ای سر دادم ،جووونی گفت و شورتکمو از پام درآورد بعد داگیی استایلم کرد و با ی ضربه کرد تو بهشتم اول دردم اومد بخاطر دردم ملحفه وپتو رو چنگ انداختم هی ضربه زد ک تمام دردام تبدیل ب لذت شد اون اه کشید از پشت همونجور ک میکرد سینمو فشار میداد. سیلی ب باسنم زد آهی کشیدم جونی گفت همینجور غرق تو درد بودم ک یهو تبدیل ب لذت شد لبمو گاز گرفتم ک یهو تلمبه نزد و دست کشید تو خماری بودم ب چشماش نگاه کردم خندید گفت:
آرمین.باید بگی بکن تو کونم ،لبمو گاز گرفتم با چشای خمار نگاش کردم گفتم:ددی بکن تو کونم ،گفت:اوم نه نه عشوه شو زیاد
۸۸۵
۱۶ دی ۱۴۰۳