fake
بجای اون آقایی که قرار بود ازشون الماسو بگیره هایون رو دیدن
ته:ا/ت نزدیکش نمیشی و الماسو بهش نمیدی*جدی
ا/ت:هی ته اون نمیتونه کاری کنه تو فکر کن از اول اون الماسو خواسته*آروم
ته:گفتم اینکارو نمیکنی بگو باشه*عصبی
ا/ت:باشه*ناراحت
ته:(رو به هایون) سلام خوشحال نیستم که میبینمت خانوم جانگ هایون اما ما قرار بود الماسو به لوکا(همون مرد ایتالیایی) بدیم نه شما
هایون:اوهوم میدونم ولی حالا نقشه عوض شده به من میدید منم به لوکا میدم
ته:آها اونوقت مدرکی دارید که ثابت کنید با لوکا همدستید؟
هایون:بله الان بهش زنگ میزنم
تماس تلفنی هایون و لوکا
هایون:سلام ددی
لوکا:سلام لیدی،جانم؟
هایون:من الان پیش آقای کیم و همسرشون هستم مدرک میخواستن واسه اینکه بفهمن من با شما همدستم یا نه
لوکا:آقای کیم متاسفانه من خودم وقت نکردم بیام دوست دخترمو فرستادم اگه میشه الماسو بهشون بدید
ته:حتما مصتر لوکا
لوکا:ممنون
ته:وظیفمه
راوی
ا/ت داشت سمت هایون میرفت که ته دستشو گرفت و کشید سمت خودش
ا/ت:چیکار میکنی ته؟
ته:تو نمیری من خودم میرم میدمش الانم الماسو بهم بده
ا/ت:هوفففف بگیرش
راوی
ته چمدون الماسو گرفت و رفت جلو
ته:چیزایی که قرار بود بیاری رو آوردی؟
هایون:اوهوم
راوی
هایون با دست اشاره کرد و کلی چمدون پر از پول و دوتا کامیون پر از اسلحه اومدن داخل
هایون:اول الماس
ته:اول پولا و بعدش که الماس رو بهت دادم اسلحه ها
هایون:اوکیه
راوی
چمدون هاروی به ته دادن و خودشون رفتن عقب
ته الماسو به هایون داد و هایون هم اسلحه هارو به ته
ته:معامله خوبی بود
هایون:ته من میخوام که ما دوباره به هم برگردیم و کلی خاطره بسازیم لطفا
بچه ها عکسهای جدید جونگکوک تو فرودگاه رو گذاشتم تو چنل روبیکام لینک چنل تو بیو
ته:ا/ت نزدیکش نمیشی و الماسو بهش نمیدی*جدی
ا/ت:هی ته اون نمیتونه کاری کنه تو فکر کن از اول اون الماسو خواسته*آروم
ته:گفتم اینکارو نمیکنی بگو باشه*عصبی
ا/ت:باشه*ناراحت
ته:(رو به هایون) سلام خوشحال نیستم که میبینمت خانوم جانگ هایون اما ما قرار بود الماسو به لوکا(همون مرد ایتالیایی) بدیم نه شما
هایون:اوهوم میدونم ولی حالا نقشه عوض شده به من میدید منم به لوکا میدم
ته:آها اونوقت مدرکی دارید که ثابت کنید با لوکا همدستید؟
هایون:بله الان بهش زنگ میزنم
تماس تلفنی هایون و لوکا
هایون:سلام ددی
لوکا:سلام لیدی،جانم؟
هایون:من الان پیش آقای کیم و همسرشون هستم مدرک میخواستن واسه اینکه بفهمن من با شما همدستم یا نه
لوکا:آقای کیم متاسفانه من خودم وقت نکردم بیام دوست دخترمو فرستادم اگه میشه الماسو بهشون بدید
ته:حتما مصتر لوکا
لوکا:ممنون
ته:وظیفمه
راوی
ا/ت داشت سمت هایون میرفت که ته دستشو گرفت و کشید سمت خودش
ا/ت:چیکار میکنی ته؟
ته:تو نمیری من خودم میرم میدمش الانم الماسو بهم بده
ا/ت:هوفففف بگیرش
راوی
ته چمدون الماسو گرفت و رفت جلو
ته:چیزایی که قرار بود بیاری رو آوردی؟
هایون:اوهوم
راوی
هایون با دست اشاره کرد و کلی چمدون پر از پول و دوتا کامیون پر از اسلحه اومدن داخل
هایون:اول الماس
ته:اول پولا و بعدش که الماس رو بهت دادم اسلحه ها
هایون:اوکیه
راوی
چمدون هاروی به ته دادن و خودشون رفتن عقب
ته الماسو به هایون داد و هایون هم اسلحه هارو به ته
ته:معامله خوبی بود
هایون:ته من میخوام که ما دوباره به هم برگردیم و کلی خاطره بسازیم لطفا
بچه ها عکسهای جدید جونگکوک تو فرودگاه رو گذاشتم تو چنل روبیکام لینک چنل تو بیو
۸.۸k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.