فیک
#فیک
از نفرت به عشق
from hate to love
Part:8
پس کمی اومد جلو و با آرمش گفت
هانا:میشه بذاری برم؟
کوک:چی گفتی؟
هانا:گفتم میشه بذاری برم؟
کوک:خب چرا اینقدر آروم شدی و با آرامش صحبت میکنی؟
هانا:چون اگه آروم نباشم نمیذاری
کاری که دوست دارم رو انجام بدم و اینکه جوابم رو نمیدی .
کوک:(پوزخند😏)
هانا:چرا میخندی؟
من می خوام برم خونه
کوک:تو هیچ جا نمیری
هانا:یعنی چی هیچ جا نمیری؟
تو که به من گفتی کاری باهام نداری!
کوک:درسته!من گفتم کاری باهات ندارم،
ولی امشب اینجا میمونی و فردا میری
بعد هانا هم کلی داد و بیداد میکنه و میبینه
با این کاراش به هیچ جا نمیرسه و تاثیری رو کوک نداره پس دیگه چیزی نمیگه
بعد یه سکوت سنگین ایجاد میشه که کوک سکوت رو میشکنه و میگه
کوک :
.
.
.
شرایط پارت بعد :...
فالورا ۱۷تا
لایک۵تا
کامنت۵تا
نویسنده ها :کارینا🪐لنا🪐
از نفرت به عشق
from hate to love
Part:8
پس کمی اومد جلو و با آرمش گفت
هانا:میشه بذاری برم؟
کوک:چی گفتی؟
هانا:گفتم میشه بذاری برم؟
کوک:خب چرا اینقدر آروم شدی و با آرامش صحبت میکنی؟
هانا:چون اگه آروم نباشم نمیذاری
کاری که دوست دارم رو انجام بدم و اینکه جوابم رو نمیدی .
کوک:(پوزخند😏)
هانا:چرا میخندی؟
من می خوام برم خونه
کوک:تو هیچ جا نمیری
هانا:یعنی چی هیچ جا نمیری؟
تو که به من گفتی کاری باهام نداری!
کوک:درسته!من گفتم کاری باهات ندارم،
ولی امشب اینجا میمونی و فردا میری
بعد هانا هم کلی داد و بیداد میکنه و میبینه
با این کاراش به هیچ جا نمیرسه و تاثیری رو کوک نداره پس دیگه چیزی نمیگه
بعد یه سکوت سنگین ایجاد میشه که کوک سکوت رو میشکنه و میگه
کوک :
.
.
.
شرایط پارت بعد :...
فالورا ۱۷تا
لایک۵تا
کامنت۵تا
نویسنده ها :کارینا🪐لنا🪐
۳.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.