The Dangerous Riddle p14
بعد از تقریبا نیم ساعت لیسا و رزی به اداره بهزیستی رسیدند...
___________________
اعصابشون خیلی خورد بود انگار به دهن اون مسئول قفل زده بودند تا حرف نزنه. درحال حرص خوردن بودند که بقیه در زندند و وارد اتاق اطلاعات شدند.
تهیونگ با هول بودن گفت
@ چیشد چیزی نگفت؟
+ چیزی که نگفت هیچ تازه هی یچیزایی میگه گمراهمونم میکنه !
جیمین نگاهی به تهیونگ کرد و گفت
_ نگران نباشید میدونیم چجور حلش کنیم...
وبعد از این حرف جیمین و تهیونگ به اتاق معاون وزیر بهزیستی رفتند....
۱۰ دقیقه بعد...
جیمین و تهیونگ از اتاق اومدند بیرون و روبه دخترا تهیونگ گفت:
@ یه جایی رو گفت که تمامی پرونده های این پنج سال اخیر اونجاست ولی گفت از اونجایی که ماجرای لیسا خاص بوده باید از آدم مخفی وزیر بپرسیم و بعد از کلی دنگ و فنگ آدرسشو بهمون داد ، پرونده ها و مشکلات خاص که مربوط به بهزیستیه دست اونه فکر کنم پرونده لیسا هم جزئشونه !
لیسا سری تکون داد و گفت :
+ خیلی خب منتظر چی هستین؟ بهتره بریم!
___________________
اعصابشون خیلی خورد بود انگار به دهن اون مسئول قفل زده بودند تا حرف نزنه. درحال حرص خوردن بودند که بقیه در زندند و وارد اتاق اطلاعات شدند.
تهیونگ با هول بودن گفت
@ چیشد چیزی نگفت؟
+ چیزی که نگفت هیچ تازه هی یچیزایی میگه گمراهمونم میکنه !
جیمین نگاهی به تهیونگ کرد و گفت
_ نگران نباشید میدونیم چجور حلش کنیم...
وبعد از این حرف جیمین و تهیونگ به اتاق معاون وزیر بهزیستی رفتند....
۱۰ دقیقه بعد...
جیمین و تهیونگ از اتاق اومدند بیرون و روبه دخترا تهیونگ گفت:
@ یه جایی رو گفت که تمامی پرونده های این پنج سال اخیر اونجاست ولی گفت از اونجایی که ماجرای لیسا خاص بوده باید از آدم مخفی وزیر بپرسیم و بعد از کلی دنگ و فنگ آدرسشو بهمون داد ، پرونده ها و مشکلات خاص که مربوط به بهزیستیه دست اونه فکر کنم پرونده لیسا هم جزئشونه !
لیسا سری تکون داد و گفت :
+ خیلی خب منتظر چی هستین؟ بهتره بریم!
۳۱.۳k
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.