part 10
جی هوپ ا.ت رو رسوند خونه و ساعت وقتی که باید بره بیمارستان و پرسید و خدا حافظی کردن ورفت
ا.ت هم شب رو کلا نخوابید نمیشه گفت از سر استرس از سر ناراحتی و بغضی که گیلوشو چنگ میزد که نمیتونست به جی هوپ قول بده که سالم برگرده *صبح*
ویو ا.ت
دیشب رو نخوابیدم نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۶ صبح بود
بلند شدمو رفتم حموم و وسایلم رو جمع کردم و یه هودی مشکی و یه شلوار گشاد مشکی پوشیدم
از در خونه اومدم بیرون میخواستم سوار ماشینم بشم (جی هوپ به یکی گفته بود براش بیاره)
و برم بیمارستان که با جی هوپ مواجه شدم از سر تعجب فقط سرجام وایساده بودم که
اومد طرفم و ساکم رو ازم گرفت
دستمو توی دستش قفل کرد و گفت :چرا تعجب کردی مگه نگفتم خودم میام دنبالت بیا بریم الان دورت میشه سوار ماشین شدیمو رفتیم بیمارستان
امادم کرده بودن تا منو ببرن اتاق عمل روی تخت خوابیده بودم که جی هوپ اومد کنارم نشست و دستمو گرفت
حرفی برای گفتن نداشتیم ولی دستمو گرفته بود و نگام میکرد حس خوبی بهم میداد در نوع خودش یه جور انرژی بود
که یهو صدای جین اومد که داشت از در میومد تو
و دوباره تعجب کرده بودم جین اومد و اون طرفم نشست و گفت :سلام ا.تتتتت
خوبی؟
چرا به من نگفتی که باید عمل کنی هان؟
ا.ت :ببخشید نمی خواستم کسی رو نگران کنم
جین با یه لبخند کوچیک گفت اشکال نداره
که دیگه چیزی نگفتم هانا اومد از در و گفت:ا.ت اماده ای ؟
من گفتم :اره زود تر بیا منو ببر من از دست این دوتا رها کن
هانا خندید وگفت: ۱۰ دقیقه دیگه میان میبرنت
گفتم:باشه
توی اون ۱۰ دقیقه جین کارایی میکرد که باعث خندم میشد و امید بهم میداد
که پرستار اومد و منو برد جیهوپ و جین تاجایی که میشد همراهم اومدن
منم وارد اتاق عمل شدم و دکتر بی هوشی اکسیژن رو گذاشت و بهم گفت الان احساس خواب میکنی پس راحت بخواب
و بعد از چند ثانیه فقط سیاهی مطلق....
ویو جیهوپ /:
(شب قبل از عمل)
بعد از اینکه رسوندمش خونه
رفتم خونه ولی اصلا نمیتونسم اون حرفایی که بهم زده بودو تحمل کنم
اگه واقعا براش اتفاقی بیفته چی
برای من قراره چه اتفاقی بیفته
دیگه نمیتونستم تحمل کنم و زنگ زدم جین
و ازش خواستم بیاد پیشم توی خونهو اومد
جین:یااااا این وقت شب باهام چیکار داری
از خوابم دست کشیدم و امدم پیش تو
جی هوپ :میشه انقدر غر نزنی در مورد اته
جین: چی شده باهاش دعوات شده ؟
جی هوپ :نهعههه *تعریف ماجرا*
جین:ا.ت نهشوخی میکنی اگه ا.ت از دست بره کی به من امید بده مگه کی عمل داره
جی هوپ :فردا ساعت ۱۰
جین :منم میام
نگران نباش برای ا.ت هیچ اتفاقی نمیفته اون دختر قوییه
منم فردا میام و مثل خودش که وقتی من خسته بودم بهم انرژی میداد بهش میدم و از عمل سالم برمیگرده
جی هوپ:امیدوارم
(روز عمل)
like:12
ا.ت هم شب رو کلا نخوابید نمیشه گفت از سر استرس از سر ناراحتی و بغضی که گیلوشو چنگ میزد که نمیتونست به جی هوپ قول بده که سالم برگرده *صبح*
ویو ا.ت
دیشب رو نخوابیدم نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۶ صبح بود
بلند شدمو رفتم حموم و وسایلم رو جمع کردم و یه هودی مشکی و یه شلوار گشاد مشکی پوشیدم
از در خونه اومدم بیرون میخواستم سوار ماشینم بشم (جی هوپ به یکی گفته بود براش بیاره)
و برم بیمارستان که با جی هوپ مواجه شدم از سر تعجب فقط سرجام وایساده بودم که
اومد طرفم و ساکم رو ازم گرفت
دستمو توی دستش قفل کرد و گفت :چرا تعجب کردی مگه نگفتم خودم میام دنبالت بیا بریم الان دورت میشه سوار ماشین شدیمو رفتیم بیمارستان
امادم کرده بودن تا منو ببرن اتاق عمل روی تخت خوابیده بودم که جی هوپ اومد کنارم نشست و دستمو گرفت
حرفی برای گفتن نداشتیم ولی دستمو گرفته بود و نگام میکرد حس خوبی بهم میداد در نوع خودش یه جور انرژی بود
که یهو صدای جین اومد که داشت از در میومد تو
و دوباره تعجب کرده بودم جین اومد و اون طرفم نشست و گفت :سلام ا.تتتتت
خوبی؟
چرا به من نگفتی که باید عمل کنی هان؟
ا.ت :ببخشید نمی خواستم کسی رو نگران کنم
جین با یه لبخند کوچیک گفت اشکال نداره
که دیگه چیزی نگفتم هانا اومد از در و گفت:ا.ت اماده ای ؟
من گفتم :اره زود تر بیا منو ببر من از دست این دوتا رها کن
هانا خندید وگفت: ۱۰ دقیقه دیگه میان میبرنت
گفتم:باشه
توی اون ۱۰ دقیقه جین کارایی میکرد که باعث خندم میشد و امید بهم میداد
که پرستار اومد و منو برد جیهوپ و جین تاجایی که میشد همراهم اومدن
منم وارد اتاق عمل شدم و دکتر بی هوشی اکسیژن رو گذاشت و بهم گفت الان احساس خواب میکنی پس راحت بخواب
و بعد از چند ثانیه فقط سیاهی مطلق....
ویو جیهوپ /:
(شب قبل از عمل)
بعد از اینکه رسوندمش خونه
رفتم خونه ولی اصلا نمیتونسم اون حرفایی که بهم زده بودو تحمل کنم
اگه واقعا براش اتفاقی بیفته چی
برای من قراره چه اتفاقی بیفته
دیگه نمیتونستم تحمل کنم و زنگ زدم جین
و ازش خواستم بیاد پیشم توی خونهو اومد
جین:یااااا این وقت شب باهام چیکار داری
از خوابم دست کشیدم و امدم پیش تو
جی هوپ :میشه انقدر غر نزنی در مورد اته
جین: چی شده باهاش دعوات شده ؟
جی هوپ :نهعههه *تعریف ماجرا*
جین:ا.ت نهشوخی میکنی اگه ا.ت از دست بره کی به من امید بده مگه کی عمل داره
جی هوپ :فردا ساعت ۱۰
جین :منم میام
نگران نباش برای ا.ت هیچ اتفاقی نمیفته اون دختر قوییه
منم فردا میام و مثل خودش که وقتی من خسته بودم بهم انرژی میداد بهش میدم و از عمل سالم برمیگرده
جی هوپ:امیدوارم
(روز عمل)
like:12
۶.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.