دنیای تاریک من (:
#دنیای_تاریک_من
پارت : 18
لینو به هان نگاه کرد و موهاشو تکون داد و گفت:
-نمیدونستم نقشه کشیدنت اینقدر خوبه هانکوکا
وقتی گفت هانکوکا هان ذوق کرد و از پنجره بیرونو نگاه کرد .
لینو رسوند خونش و به سمت خونه ی خودش رفت ، تو راه مدام به لحظه ای که هان تو گوشش نقشه رو گفت فکر میکرد
فلشبک :
( لحظه ینقشه گفتن هان به لینو )
+آخيش رفت ، قشنگ معلوم بود وایساده پشت در، فکر کرده به همین راحتی تهدید میکنه منم بهش فرمولو میگم!
خب گوشتو بیار تا نقشه رو بهت بگم .
+وقتی اومدن و منو به سمت آزمایشگاه بردن دستتو با همون فندکی که همیشه پیش خودت داری باز کن و نگهبان دم در رو بیهوش کن و به سمت آزمایشگاه بیا آزمایشگاه اونجا یک بطری هست که روش نوشته"ممنوعه" باید اونو بیاری و سرش رو با یک تیکه پارچه آتیش بزنی بندازیش تو این اتاق تا منفجر بشه بعد برو تو ماشین و به پلیسگزارشبده منم هرجورشده خودمو میرسونم بهت . لطفا مراقب خودت باش
[پایان فلش بک]
لینو با فکر کردن به اون اتفاق لبخند کوچیکی زد و به سمت خونش رفت تا یکم استراحت کنه و بعد از دوش گرفتن خوابید و وقتی بلند شد یک نفر رو سرش اسلحه گذاشت چشماش رو بازکرد و شوکه شد :
- کانگ سان جونگ؟
کانگ:پسمنو یادته ؟
+مگه میشه یادم نباشه تو زندگی مادرمو خراب کردی ،الان اومدی منو بکشی که ارث پدرم به تو برسه؟ نیازی به قتل نیست من ثروت پدرمو نمیخوام .
( کانگ سان جونگ : زن دوم پدر لینو که باعث شد مادر لینو از خونه بیرون بره و تصادف کنه )
کانگ: از بچگی باهوش بودی من اینو دوست ندارم به خاطر همین میخوام بکشمت حتی اگر تو ثروت پدرتو نخوای بازم پدرت اون ثروت رو به جای اینکه بده به پسر من میده به تو
و گلوله رو تو سرش خالی کرد و لینو از خواب پرید و فهمید که خواب دیده .
آماده شد که بره شرکت و وقتی درو باز کرد دید کانگ سان جونگ پشت در وایساده .
- مشتاق دیدار خانم کانگ یا باید بگم مشتاق دیدار خانم فتنه
کانگ:هنوزهم بی ادبی
-هنوز هم دست از زندگی من برنمیداری
کانگ: میخواستم باهات حرف بزنم ولی انگار کار داری پس یک روز دیگه میام .
-هر حرفی دارین همین الان بزنین نمیخوام دوباره ببینمتون آخه روزم خراب میشه
کانگ :باشه هرجور راحتی پس تو خونت صحبت کنیم .
روی مبل نشست و ...
ادامه دارد 😌
پارت : 18
لینو به هان نگاه کرد و موهاشو تکون داد و گفت:
-نمیدونستم نقشه کشیدنت اینقدر خوبه هانکوکا
وقتی گفت هانکوکا هان ذوق کرد و از پنجره بیرونو نگاه کرد .
لینو رسوند خونش و به سمت خونه ی خودش رفت ، تو راه مدام به لحظه ای که هان تو گوشش نقشه رو گفت فکر میکرد
فلشبک :
( لحظه ینقشه گفتن هان به لینو )
+آخيش رفت ، قشنگ معلوم بود وایساده پشت در، فکر کرده به همین راحتی تهدید میکنه منم بهش فرمولو میگم!
خب گوشتو بیار تا نقشه رو بهت بگم .
+وقتی اومدن و منو به سمت آزمایشگاه بردن دستتو با همون فندکی که همیشه پیش خودت داری باز کن و نگهبان دم در رو بیهوش کن و به سمت آزمایشگاه بیا آزمایشگاه اونجا یک بطری هست که روش نوشته"ممنوعه" باید اونو بیاری و سرش رو با یک تیکه پارچه آتیش بزنی بندازیش تو این اتاق تا منفجر بشه بعد برو تو ماشین و به پلیسگزارشبده منم هرجورشده خودمو میرسونم بهت . لطفا مراقب خودت باش
[پایان فلش بک]
لینو با فکر کردن به اون اتفاق لبخند کوچیکی زد و به سمت خونش رفت تا یکم استراحت کنه و بعد از دوش گرفتن خوابید و وقتی بلند شد یک نفر رو سرش اسلحه گذاشت چشماش رو بازکرد و شوکه شد :
- کانگ سان جونگ؟
کانگ:پسمنو یادته ؟
+مگه میشه یادم نباشه تو زندگی مادرمو خراب کردی ،الان اومدی منو بکشی که ارث پدرم به تو برسه؟ نیازی به قتل نیست من ثروت پدرمو نمیخوام .
( کانگ سان جونگ : زن دوم پدر لینو که باعث شد مادر لینو از خونه بیرون بره و تصادف کنه )
کانگ: از بچگی باهوش بودی من اینو دوست ندارم به خاطر همین میخوام بکشمت حتی اگر تو ثروت پدرتو نخوای بازم پدرت اون ثروت رو به جای اینکه بده به پسر من میده به تو
و گلوله رو تو سرش خالی کرد و لینو از خواب پرید و فهمید که خواب دیده .
آماده شد که بره شرکت و وقتی درو باز کرد دید کانگ سان جونگ پشت در وایساده .
- مشتاق دیدار خانم کانگ یا باید بگم مشتاق دیدار خانم فتنه
کانگ:هنوزهم بی ادبی
-هنوز هم دست از زندگی من برنمیداری
کانگ: میخواستم باهات حرف بزنم ولی انگار کار داری پس یک روز دیگه میام .
-هر حرفی دارین همین الان بزنین نمیخوام دوباره ببینمتون آخه روزم خراب میشه
کانگ :باشه هرجور راحتی پس تو خونت صحبت کنیم .
روی مبل نشست و ...
ادامه دارد 😌
۱.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.