فیک «اون دوست دخترمه» part 36
نامجون: چطور میتونی همچین حرفی بزنی بعد اینکه یه همچین کاری باهام کردی
ات : نامجون بسه بسه هی نگو اره این کارو کردم ولی از عمد نبود خیلی پشیمونم و ازت معذرت خواهی ام کردم ولی مقصر این کارم کی بود ؟ خودت تو باعث بترسم که اونکارو کردم نامجون اونقدری عوض شدی که من ازت میترسم میفهمی ؟
نامجون:(اشک توی چشماش جمع شده)
ات: ببخشید ولی من نمیتونم(از اتاق میره بیرون)
نامجون: اتت خواهش میکنم(با بغض)
کوک: چیشده؟
نامجون: کوک برو
کوک: نامجون زده به سرت ؟
نامجون: اره زده به سرم حالا برو بیرون
کوک: بیا حرف بزنیم
نامجون: من حرفی ندارم که بزنم پس میشنوم
کوک: نامجون چرا انقدر عوض شدی؟ ات قضیه رو برام تعریف کرد من خبر دارم از دستت اعصبانی نیستم ولی ناراحتم ازت دلخورم چطور تونستی؟اون…اون دختری بود که میدونستی واقعا دوسش دارم چطور…چطور تونستی(بغضش گرفته)
نامجون: عوضی…..تو سر هر دختر همینو میگی که من واقعا عاشقش شدمو اون با بقیه فرق داره و من دیگه عمرا باور نمیکنم….میخوای بدونی چطور تونستم ؟تو یه عوضی هوس بازی که دنبال رابطس ولی من نمیزارم با ات همچین کاری کنی تو اونو خام خودت کردی نمیزارم مثل ات با بقیه رفتار کنی میدونی چرا؟چون منم واقعا دوسش دارم و اونم یه روزی عاشقم میشه (شاید یه روزی عاشقت بشه ولی فالوور های نازنینم نمیزارن🌝🤙🏻)
کوک: خفه شووو خفه شووو خفه شووووووو اون دیگه مال منه و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی حیف من که برات دل سوزوندم عوضی
(میزاره میره دنبال ات)
ات ویو
حال نامجونو درک میکنم ولی داره زیاده روی میکنه درسته که اون اعصبانیه ولی دلیل نمیشه تا این حد ناراحتم کنه واقعا از دستش ناراحتم وای نهه حتما الان داره با کوک دعوا میکنه باید برم دنبال کوک…
راوی(me)💁🏻♀️
ات داشت بدو بدو میرفت داخل بیمارستان که یهو خورد به یه پسری
ات : وای وای ببخشید واقعا معذرت میخوام
پسره:….نه مشکلی نیست
پسره ویو(جر این چه سمیه پسره ویو چیه دیگه)
حواسم پرت بود دیدم یه دختره ای محکم خورد بهم جفتمون افتادیم وقتی داشتیم گوشیامونو از رو زمین برمیداشتیم چشم تو چشم شدیم چقدر خوشگله چقدر خوب میشه اگه ازش بخوام باهام اشنا شه
پسره : ببخشید یه سوال
ات: عاا…بله؟
بچه ها ببخشید دوروز فعال نبودم حالم زیاد خوب نبود امتحانم داشتم اصلا وضعیت اوکی نبود ببخشید الان دو پارت دیگه ام میزارم:)
ات : نامجون بسه بسه هی نگو اره این کارو کردم ولی از عمد نبود خیلی پشیمونم و ازت معذرت خواهی ام کردم ولی مقصر این کارم کی بود ؟ خودت تو باعث بترسم که اونکارو کردم نامجون اونقدری عوض شدی که من ازت میترسم میفهمی ؟
نامجون:(اشک توی چشماش جمع شده)
ات: ببخشید ولی من نمیتونم(از اتاق میره بیرون)
نامجون: اتت خواهش میکنم(با بغض)
کوک: چیشده؟
نامجون: کوک برو
کوک: نامجون زده به سرت ؟
نامجون: اره زده به سرم حالا برو بیرون
کوک: بیا حرف بزنیم
نامجون: من حرفی ندارم که بزنم پس میشنوم
کوک: نامجون چرا انقدر عوض شدی؟ ات قضیه رو برام تعریف کرد من خبر دارم از دستت اعصبانی نیستم ولی ناراحتم ازت دلخورم چطور تونستی؟اون…اون دختری بود که میدونستی واقعا دوسش دارم چطور…چطور تونستی(بغضش گرفته)
نامجون: عوضی…..تو سر هر دختر همینو میگی که من واقعا عاشقش شدمو اون با بقیه فرق داره و من دیگه عمرا باور نمیکنم….میخوای بدونی چطور تونستم ؟تو یه عوضی هوس بازی که دنبال رابطس ولی من نمیزارم با ات همچین کاری کنی تو اونو خام خودت کردی نمیزارم مثل ات با بقیه رفتار کنی میدونی چرا؟چون منم واقعا دوسش دارم و اونم یه روزی عاشقم میشه (شاید یه روزی عاشقت بشه ولی فالوور های نازنینم نمیزارن🌝🤙🏻)
کوک: خفه شووو خفه شووو خفه شووووووو اون دیگه مال منه و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی حیف من که برات دل سوزوندم عوضی
(میزاره میره دنبال ات)
ات ویو
حال نامجونو درک میکنم ولی داره زیاده روی میکنه درسته که اون اعصبانیه ولی دلیل نمیشه تا این حد ناراحتم کنه واقعا از دستش ناراحتم وای نهه حتما الان داره با کوک دعوا میکنه باید برم دنبال کوک…
راوی(me)💁🏻♀️
ات داشت بدو بدو میرفت داخل بیمارستان که یهو خورد به یه پسری
ات : وای وای ببخشید واقعا معذرت میخوام
پسره:….نه مشکلی نیست
پسره ویو(جر این چه سمیه پسره ویو چیه دیگه)
حواسم پرت بود دیدم یه دختره ای محکم خورد بهم جفتمون افتادیم وقتی داشتیم گوشیامونو از رو زمین برمیداشتیم چشم تو چشم شدیم چقدر خوشگله چقدر خوب میشه اگه ازش بخوام باهام اشنا شه
پسره : ببخشید یه سوال
ات: عاا…بله؟
بچه ها ببخشید دوروز فعال نبودم حالم زیاد خوب نبود امتحانم داشتم اصلا وضعیت اوکی نبود ببخشید الان دو پارت دیگه ام میزارم:)
۳۶.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.