عمارت کیم
ᴋɪᴍ'ꜱ ᴍᴀɴꜱɪᴏɴ
ᴘᴀʀᴛ 14
بعد راه افتادیم کنار ولیعهد اسب سواری میکردم هوا آفتابی شفاف بود و نسیم خاستی تو یه هوا میپیچید که باعث میشد حس زنده شدن بکنم هههههههههههههه چه حس خوبی عهههههههههههههه به از حدود ۲۰ دقیقه کنار یه رودخونه وایسادیم که یکم استراحت کنیم اسپیریت بردم یکم آب بخوره بعد گذاشتم یکم استراحت کنه خودمم کفش هامو در آوردم پاهامو توی آب خنک رودخونه گذاشتم که باعث شد روحم تازه بشه که یهوو دست هایی دور کمرم حلقه شد اول ترسیدم خاستم جیغ بزنم که صدای آشنای بم توی گوشم گفت
+هیششششش نترس منم کوچولوم
صداش باعث شد تا عماق وجودم حس آرامش بگیره و یه نفس راحت بکشم
_هوا امروز خیلی قشنگه (خنده)
+اوهوم درست مثل تو (بوسیدن گردن ات)
برگشتم سمت ولیعهد دست هامو گذاشتم دور کمرش صورتم بهش نزدیک کردم و گفتم
_جناب کیم لاس زدن کافیه اومدم دور دور
+(خنده)ولی هر چقدر از شیطون بودن تو بگم کمه(لبخند بم)
_دیگه دیگه(خنده و فرار کردن)
+وایسا ببینم الان میگیرمت کیوتچه(خنده رفتن دنبال ات)
توی فضای سبز اونجا میدوییدم و بلند بلند میخندیدم و تهیونگ هم دنبال میومد که یهوو دستش دور کمرم حلقه کرد و گرفتم که پرت شدیم رو علفزار
+دیدی ...گرفتمت(خنده نفس نفس)
_شانس ...آوردی(خنده و نفس نفس)
توی همین حال بودیم که یکم گذشت که ولیعهد اومد خیمه زد روم لب هام و سطحی و سریع بوسید
+مزه وانیل میده(بم)
_(گوجه شده )
+(خنده)
بعد از روم بلند شد که منم رفتم یکم آب خوردم و دوباره به طرف جنگل راه افتادیم حدود ۲۰ دقیقه بعد رسیدیم جنگل مثل همیشه آفتاب از لابه لای درخت ها می خورد که باعث میشد فضای جنگل جادویی تر بشه روی چمن ها کنار رودخونه نشستیم که آفتاب اعزیت مون نکنه ولیعهد اسب هارو باز کردن برن بچرن زیر اندازه رو پهن کردیم و غذا هایی که از قصر آورده بودیم رو چیندم رو زیر اندازه و بعد شروع کردیم به خوردنشون کمی که گذشت ولیعهد گفت
+زیبام
_بله(لبخند)
+خودت همه لباسات رو طراحی کردی!؟
_آره همش کار ذهن خودمه
+واو چه همسر هنرمندی(بلخند)
_(خنده)
+میتونم بپرسم چه چیز هایی دوس داری!؟ دلم میخواد راجب علایقت بدونم
_خب اولش اینکه من عاشق طراحی لباسم و دوست دارم همه ی لباس هامو خودم طراحی کنم حالا که دقت شد خودم میدوزم یا میدونم خیاط بعد من عاشق حیواناتم ولی بینشون اسب و گربه موردعلاقه ام هستن از رنگ های روشن هم خوشم میاد ولی نه روشن جیغ یه روشن ملایم دیگه آها عاشق کتاب خوندم و بیشتر سبک عاشقانه فانتزی جنایی و ماورء طبیعی میخونم دیگه آشپز کردن هم دوست دارم و دوست دارم ورج و وروجه کنم یعنی نمیتونم یجا بند شم چون خیلی شیطونم امممممم دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
+(خنده )شخصیت جالبی داری
_ممنون(لبخند)
گیلیلی گلیلی امیدارم دوستش داشته باشین لایک یادتون نره🍪🤎
اسلاید ۲ لباس ات
گایز یادم رفت بگم از این به بعد تا پارت قبلی به ۳۰ تا لایک نرسه پارت جدید نمیزارم
ᴘᴀʀᴛ 14
بعد راه افتادیم کنار ولیعهد اسب سواری میکردم هوا آفتابی شفاف بود و نسیم خاستی تو یه هوا میپیچید که باعث میشد حس زنده شدن بکنم هههههههههههههه چه حس خوبی عهههههههههههههه به از حدود ۲۰ دقیقه کنار یه رودخونه وایسادیم که یکم استراحت کنیم اسپیریت بردم یکم آب بخوره بعد گذاشتم یکم استراحت کنه خودمم کفش هامو در آوردم پاهامو توی آب خنک رودخونه گذاشتم که باعث شد روحم تازه بشه که یهوو دست هایی دور کمرم حلقه شد اول ترسیدم خاستم جیغ بزنم که صدای آشنای بم توی گوشم گفت
+هیششششش نترس منم کوچولوم
صداش باعث شد تا عماق وجودم حس آرامش بگیره و یه نفس راحت بکشم
_هوا امروز خیلی قشنگه (خنده)
+اوهوم درست مثل تو (بوسیدن گردن ات)
برگشتم سمت ولیعهد دست هامو گذاشتم دور کمرش صورتم بهش نزدیک کردم و گفتم
_جناب کیم لاس زدن کافیه اومدم دور دور
+(خنده)ولی هر چقدر از شیطون بودن تو بگم کمه(لبخند بم)
_دیگه دیگه(خنده و فرار کردن)
+وایسا ببینم الان میگیرمت کیوتچه(خنده رفتن دنبال ات)
توی فضای سبز اونجا میدوییدم و بلند بلند میخندیدم و تهیونگ هم دنبال میومد که یهوو دستش دور کمرم حلقه کرد و گرفتم که پرت شدیم رو علفزار
+دیدی ...گرفتمت(خنده نفس نفس)
_شانس ...آوردی(خنده و نفس نفس)
توی همین حال بودیم که یکم گذشت که ولیعهد اومد خیمه زد روم لب هام و سطحی و سریع بوسید
+مزه وانیل میده(بم)
_(گوجه شده )
+(خنده)
بعد از روم بلند شد که منم رفتم یکم آب خوردم و دوباره به طرف جنگل راه افتادیم حدود ۲۰ دقیقه بعد رسیدیم جنگل مثل همیشه آفتاب از لابه لای درخت ها می خورد که باعث میشد فضای جنگل جادویی تر بشه روی چمن ها کنار رودخونه نشستیم که آفتاب اعزیت مون نکنه ولیعهد اسب هارو باز کردن برن بچرن زیر اندازه رو پهن کردیم و غذا هایی که از قصر آورده بودیم رو چیندم رو زیر اندازه و بعد شروع کردیم به خوردنشون کمی که گذشت ولیعهد گفت
+زیبام
_بله(لبخند)
+خودت همه لباسات رو طراحی کردی!؟
_آره همش کار ذهن خودمه
+واو چه همسر هنرمندی(بلخند)
_(خنده)
+میتونم بپرسم چه چیز هایی دوس داری!؟ دلم میخواد راجب علایقت بدونم
_خب اولش اینکه من عاشق طراحی لباسم و دوست دارم همه ی لباس هامو خودم طراحی کنم حالا که دقت شد خودم میدوزم یا میدونم خیاط بعد من عاشق حیواناتم ولی بینشون اسب و گربه موردعلاقه ام هستن از رنگ های روشن هم خوشم میاد ولی نه روشن جیغ یه روشن ملایم دیگه آها عاشق کتاب خوندم و بیشتر سبک عاشقانه فانتزی جنایی و ماورء طبیعی میخونم دیگه آشپز کردن هم دوست دارم و دوست دارم ورج و وروجه کنم یعنی نمیتونم یجا بند شم چون خیلی شیطونم امممممم دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
+(خنده )شخصیت جالبی داری
_ممنون(لبخند)
گیلیلی گلیلی امیدارم دوستش داشته باشین لایک یادتون نره🍪🤎
اسلاید ۲ لباس ات
گایز یادم رفت بگم از این به بعد تا پارت قبلی به ۳۰ تا لایک نرسه پارت جدید نمیزارم
۲۹۷
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.