صلح یا انتقام:)
پارت ۱۰
کوک: هیونگ من ، خواستم ادامه ی حرفم و بزنم و قلبم درد گرفت و یک آخی گفتم
شوگا: کوک چی شد ، خوبی ، کوک
کوک: آ.....آ....آره خوب....خوبم
شوگا: کوک لطفا بیا خونه
کوک: باشه
شوگا: منتظرتیم
پایان مکالمه شوگا و کوک
ویو کوک
قلبم خیلی درد میکرد اما نباید بروز میدادم ک حالم خوب نیست راه افتادم به سمت خونه بعد از چند دقیقه رسیدم و در خونه رو زدم
پایان ویو کوک
جیمین: تا صدای در اومد بلند شدم سریع در و باز کردم ، کوک خوبی چرا انقدر رنگت سفید شده
کوک: خوبم
جیمین: بیا تو
کوک: رفتم تو خونه و رو مبل نشستم
جین: کوک
کوک: بله
جین: نمیشه تو و تهیونگ با هم آشتی کنین
کوک: چرا شما میخواین ک جلوی من در مورد تهیونگ حرف بزنین ها
ته: من اینجا هستم اینطوری با هام حرف میزنی
کوک: باش ، چیکار کنم الان
ته: چقدر تو عجیبی
کوک: من کجا عجیبم آقای کیم
ته: کلا عجیبی دیگه
جیمین: کوک بزنم دارو هات و بخرم
کوک: نمیخوام
ته: تو چقدر لجبازی این داروها رو بگو بریم بخریم دیگه
بچه ها : 😳😑
جیهوپ: داداشم نفس بگیر ( خنده )
ته: کوفت
کوک: اسم داروها رو نمیدونم
شوگا: خسته نباشی
جین: کوک تو واقعا تا به حال آدم نکشتی
کوک: نشکتم ، مشکلی داره
جین: نه ، تهیونگ تا پله حال آدم نکشته
کوک: نکشته ، چه حرف خنده داری ، از نظرت چرا ما الان با هم اینطوری هستیم ها
ته: کوک من تقصیری ندارم
کوک: ساکت شو
ته::همش خواستم بیام باهات حرف بزنم اما تو آنقدر عصبی بودی نتونستم ( بابغض )
کوک: گفتن ساکت شو
ته: من تقصیری برای مرگ خانوادت ندارم چرا اینو نمیفهمی ( بغض )
کوک: سرم و گرفتم و گفتم ، ساکت شو
ته: میدونی چقدر دوست دارم بغلت کنم میدونی چقدر دوست دارم باهات حرف بزنم اما تو اصلا به حرف هام گوش نمیدی ( با بغض )
کوک: بلند شدم و بلند گفتم ، بغلم کنی باهام حرف بزنی تو میتونستی با بابات حرف بزنی ک کاری با خانوادم نداشته باشه میتونستی جلوی بابات و بگیری ، اما تو چیکار کردی فقط حرف بابات و گوش کردی این بود رفاقت تو لعنتی ( با داد و گریه )
ته: بلند شدم و گفتم ، کوک من نمیتونستم کاری کنم ( با گریه )
کوک: میتونستی ( نفس نفس )
جیمین: کوک خوبی
ته: نمیدونستم کوک من تهدید شده بودم
کوک: تهدید ها تهدید از کی تهدید شدی چطور تهدید شدی ک این کارو با من کردی ( با گریه و داد )
ته: کوک من.............
کوک: هیونگ من ، خواستم ادامه ی حرفم و بزنم و قلبم درد گرفت و یک آخی گفتم
شوگا: کوک چی شد ، خوبی ، کوک
کوک: آ.....آ....آره خوب....خوبم
شوگا: کوک لطفا بیا خونه
کوک: باشه
شوگا: منتظرتیم
پایان مکالمه شوگا و کوک
ویو کوک
قلبم خیلی درد میکرد اما نباید بروز میدادم ک حالم خوب نیست راه افتادم به سمت خونه بعد از چند دقیقه رسیدم و در خونه رو زدم
پایان ویو کوک
جیمین: تا صدای در اومد بلند شدم سریع در و باز کردم ، کوک خوبی چرا انقدر رنگت سفید شده
کوک: خوبم
جیمین: بیا تو
کوک: رفتم تو خونه و رو مبل نشستم
جین: کوک
کوک: بله
جین: نمیشه تو و تهیونگ با هم آشتی کنین
کوک: چرا شما میخواین ک جلوی من در مورد تهیونگ حرف بزنین ها
ته: من اینجا هستم اینطوری با هام حرف میزنی
کوک: باش ، چیکار کنم الان
ته: چقدر تو عجیبی
کوک: من کجا عجیبم آقای کیم
ته: کلا عجیبی دیگه
جیمین: کوک بزنم دارو هات و بخرم
کوک: نمیخوام
ته: تو چقدر لجبازی این داروها رو بگو بریم بخریم دیگه
بچه ها : 😳😑
جیهوپ: داداشم نفس بگیر ( خنده )
ته: کوفت
کوک: اسم داروها رو نمیدونم
شوگا: خسته نباشی
جین: کوک تو واقعا تا به حال آدم نکشتی
کوک: نشکتم ، مشکلی داره
جین: نه ، تهیونگ تا پله حال آدم نکشته
کوک: نکشته ، چه حرف خنده داری ، از نظرت چرا ما الان با هم اینطوری هستیم ها
ته: کوک من تقصیری ندارم
کوک: ساکت شو
ته::همش خواستم بیام باهات حرف بزنم اما تو آنقدر عصبی بودی نتونستم ( بابغض )
کوک: گفتن ساکت شو
ته: من تقصیری برای مرگ خانوادت ندارم چرا اینو نمیفهمی ( بغض )
کوک: سرم و گرفتم و گفتم ، ساکت شو
ته: میدونی چقدر دوست دارم بغلت کنم میدونی چقدر دوست دارم باهات حرف بزنم اما تو اصلا به حرف هام گوش نمیدی ( با بغض )
کوک: بلند شدم و بلند گفتم ، بغلم کنی باهام حرف بزنی تو میتونستی با بابات حرف بزنی ک کاری با خانوادم نداشته باشه میتونستی جلوی بابات و بگیری ، اما تو چیکار کردی فقط حرف بابات و گوش کردی این بود رفاقت تو لعنتی ( با داد و گریه )
ته: بلند شدم و گفتم ، کوک من نمیتونستم کاری کنم ( با گریه )
کوک: میتونستی ( نفس نفس )
جیمین: کوک خوبی
ته: نمیدونستم کوک من تهدید شده بودم
کوک: تهدید ها تهدید از کی تهدید شدی چطور تهدید شدی ک این کارو با من کردی ( با گریه و داد )
ته: کوک من.............
۱۵.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.