پارت ۴۳ : الان کجاس 🔞
÷ دازای بجنب این شیشه ۴ بود
_ اوکی
☆ تا خواستن برن کلی آدم ریختن جلو شون و دو سه نفرم رفتن سمت چویا و آتسوشی
*** بازم اون سر داستان :/
£ هه ههههههه * داره نیش خند میزنه *
+ آتسوشی میخوام برم خونه
○ جون عجب دافایی شبی چند؟
¤ هوی کوچولو بیا لبو بده ببینم * آتسو گفت *
£ دست بهم..نزن..من..صاحب دارم
¤ اما کجاس؟ ولت کرده؟
£ اشکش در اومد
¤ هوی خوشگله گریه نکن من جاش رو برات میگیرم
○ عزیزم چطوری
+ بکش..کنار..بهم دست نزن من یکی رو دار..م
○ نشونم بده کجاس الان دقیقا؟
+ کل سالن رو نگاه کرد و ندیدش
○ چیشده ولت کرد رفت؟
+ لعنتی * شروع کرد به گریه کردن *
○ چیزی نیست من پیشتم * بوسیدش *
¤ خب کوچولو منو میخوای؟
£ نمی..دونم * هنوز داشت گریه میکرد *
¤ شروع کرد به بوسیدنش
○¤ خواستن کاری بکنن که هر کدوم یه مشت و لگد خیلی محکم خوردنو خون شون ریخت زمین
_ هوی چویا خوبی
+ برو گمشو اون ور بهم دست نزن
_ چی میگی؟
+ تا الان کدوم قبرستونی بودی؟
÷ آتسوشی عزیزم
ح بهم دست نزن عوضیییی * دست چویا رو گرفت و رفتن *
_ چیشد؟
÷ احساس میکنم میدونستن اینجاییم و مست کردن
_ آره حالا اینا ول کن با اون طرز لباس و مستی ای که من دیدم الان صد نفر شق میکنن براشون بجنب
*** خیابون
£ خیلی هق عوضی بودن
+ آر..ه
☆ اینا داشتن میرفتن که دازای و آکو هر کدوم بردن و از هم جدا شدن
** خونه آکو
£ هوی عوضی ولم کننن
÷ شروع کرد با ولع بوسیدش
£ اومم * همراهی کرد *
÷ چطور گذاشتی کسی جز من ببوستت
£ خفه شو * بوسیدش و لباساش در آورد *
£ الان همین جا بکنم دیگه نمیتونم
÷ الان مستی
£ ببین اگه همین الان نکنیم باور کن دیگه حتی بهت نگاه نمیکنم
÷ بد شد * شروع کرد به در آوردن لباساش *
÷ با یه ضربه کرد توش
£ آههه..زود.باش..سریع.تررر
÷ اینقدر عجله نکن
£ زود باششششش
÷ اوکیه * شروع کرد با تمام قدرت و سرعت ضربه زدن *
£ آههه..آههه..ها..سریع تر
÷ سرعت دادن
£ بازممم
÷ با تمام وجودش ضربه زد
£ آههههه..ددی..دارم میام
÷ خودشم ارضا شد
*** حالا خونه دازای
+ ولم کن دازای دس..تم
_ با تمام وجودش بوسیدش
+ هومم
_ چجوری؟ چرا؟
+ اینا رو ول کن ددی * لباسای دازای رو پاره کرد *
_ چخبره
+ هیچی ددی همین جا میخوامت
_ حداقل صبر کن تا اتاق
+ نمیشه * کمربندش باز کردو باکسر در آوردن شروع کرد به خوردن *
_ هویی..آه
+ حرف نزن وگرنه باهات حرف نمیزنم
_ کی خواست جلوت بگیره؟
+ دوباره خورد
_ اوففف..زود باش دیگه
+ با سرعت بیشتری ساک زد
_ چی..بی * اومد *
+ خوشمزه بود
_ این روت تا الان ندیده بودم
+ بیشترم میبینی * لباساش در آورد برگشت سمت دازای *
+ خودت میفهمی دیگه یا خودم بیام روش؟
_ امشب بدجور خواستنی شدی
_ با یه ضرب کرد توش
+ اومممم..عمیق تر..این چیه
_ مطمئنی زنده میمونی
+ ددی میام تو کونتا
_ باشه کوچولو آروم باش
_ حداقل داگی استایل بخواب
+ بیشتر خم شد
_ عالیه * شروع کرد با تمام قدرت ضربه زدن *
+ اومم..سریع..تر..ددی
_ سرعت دادن
+ بازمممم میخوام
_ انقدر سریع ضربه زد که خورد به پروستات چویا
_ همینجاس نه؟
+ زود باش ..دیگه
_ اوکی * همون جا رو با قدرت و سرعت زد *
+ هم زمان با هم ارضا شدن
+ هاههههه
_ صدای نفس نفس زدنامون کل خونه رو گرفته بود
+ د..دی
+ بازم میخوام
_ الان خیلی خسته ای نمیشه
+ باشه * داشت خوابش میبرد *
_ شرمنده چیبی دیگه هیچ وقت کاری نمیکنم که اینقدر مست کنی
☆ تو خونه جفتشون اتفاق مشابهی افتاد ددی ها بیدار موندن و بیبی هاشون رو بردن تو رخت خواب
پایان _ مرسی لایک میکنی 🗿🚬
_ اوکی
☆ تا خواستن برن کلی آدم ریختن جلو شون و دو سه نفرم رفتن سمت چویا و آتسوشی
*** بازم اون سر داستان :/
£ هه ههههههه * داره نیش خند میزنه *
+ آتسوشی میخوام برم خونه
○ جون عجب دافایی شبی چند؟
¤ هوی کوچولو بیا لبو بده ببینم * آتسو گفت *
£ دست بهم..نزن..من..صاحب دارم
¤ اما کجاس؟ ولت کرده؟
£ اشکش در اومد
¤ هوی خوشگله گریه نکن من جاش رو برات میگیرم
○ عزیزم چطوری
+ بکش..کنار..بهم دست نزن من یکی رو دار..م
○ نشونم بده کجاس الان دقیقا؟
+ کل سالن رو نگاه کرد و ندیدش
○ چیشده ولت کرد رفت؟
+ لعنتی * شروع کرد به گریه کردن *
○ چیزی نیست من پیشتم * بوسیدش *
¤ خب کوچولو منو میخوای؟
£ نمی..دونم * هنوز داشت گریه میکرد *
¤ شروع کرد به بوسیدنش
○¤ خواستن کاری بکنن که هر کدوم یه مشت و لگد خیلی محکم خوردنو خون شون ریخت زمین
_ هوی چویا خوبی
+ برو گمشو اون ور بهم دست نزن
_ چی میگی؟
+ تا الان کدوم قبرستونی بودی؟
÷ آتسوشی عزیزم
ح بهم دست نزن عوضیییی * دست چویا رو گرفت و رفتن *
_ چیشد؟
÷ احساس میکنم میدونستن اینجاییم و مست کردن
_ آره حالا اینا ول کن با اون طرز لباس و مستی ای که من دیدم الان صد نفر شق میکنن براشون بجنب
*** خیابون
£ خیلی هق عوضی بودن
+ آر..ه
☆ اینا داشتن میرفتن که دازای و آکو هر کدوم بردن و از هم جدا شدن
** خونه آکو
£ هوی عوضی ولم کننن
÷ شروع کرد با ولع بوسیدش
£ اومم * همراهی کرد *
÷ چطور گذاشتی کسی جز من ببوستت
£ خفه شو * بوسیدش و لباساش در آورد *
£ الان همین جا بکنم دیگه نمیتونم
÷ الان مستی
£ ببین اگه همین الان نکنیم باور کن دیگه حتی بهت نگاه نمیکنم
÷ بد شد * شروع کرد به در آوردن لباساش *
÷ با یه ضربه کرد توش
£ آههه..زود.باش..سریع.تررر
÷ اینقدر عجله نکن
£ زود باششششش
÷ اوکیه * شروع کرد با تمام قدرت و سرعت ضربه زدن *
£ آههه..آههه..ها..سریع تر
÷ سرعت دادن
£ بازممم
÷ با تمام وجودش ضربه زد
£ آههههه..ددی..دارم میام
÷ خودشم ارضا شد
*** حالا خونه دازای
+ ولم کن دازای دس..تم
_ با تمام وجودش بوسیدش
+ هومم
_ چجوری؟ چرا؟
+ اینا رو ول کن ددی * لباسای دازای رو پاره کرد *
_ چخبره
+ هیچی ددی همین جا میخوامت
_ حداقل صبر کن تا اتاق
+ نمیشه * کمربندش باز کردو باکسر در آوردن شروع کرد به خوردن *
_ هویی..آه
+ حرف نزن وگرنه باهات حرف نمیزنم
_ کی خواست جلوت بگیره؟
+ دوباره خورد
_ اوففف..زود باش دیگه
+ با سرعت بیشتری ساک زد
_ چی..بی * اومد *
+ خوشمزه بود
_ این روت تا الان ندیده بودم
+ بیشترم میبینی * لباساش در آورد برگشت سمت دازای *
+ خودت میفهمی دیگه یا خودم بیام روش؟
_ امشب بدجور خواستنی شدی
_ با یه ضرب کرد توش
+ اومممم..عمیق تر..این چیه
_ مطمئنی زنده میمونی
+ ددی میام تو کونتا
_ باشه کوچولو آروم باش
_ حداقل داگی استایل بخواب
+ بیشتر خم شد
_ عالیه * شروع کرد با تمام قدرت ضربه زدن *
+ اومم..سریع..تر..ددی
_ سرعت دادن
+ بازمممم میخوام
_ انقدر سریع ضربه زد که خورد به پروستات چویا
_ همینجاس نه؟
+ زود باش ..دیگه
_ اوکی * همون جا رو با قدرت و سرعت زد *
+ هم زمان با هم ارضا شدن
+ هاههههه
_ صدای نفس نفس زدنامون کل خونه رو گرفته بود
+ د..دی
+ بازم میخوام
_ الان خیلی خسته ای نمیشه
+ باشه * داشت خوابش میبرد *
_ شرمنده چیبی دیگه هیچ وقت کاری نمیکنم که اینقدر مست کنی
☆ تو خونه جفتشون اتفاق مشابهی افتاد ددی ها بیدار موندن و بیبی هاشون رو بردن تو رخت خواب
پایان _ مرسی لایک میکنی 🗿🚬
۳۲.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.