مستم ازباده ومی ساقی مرادیوانه کرد...
مستم ازباده ومی ساقی مرادیوانه کرد...
هرچه می درخمره بود همه درپیمانه کرد...
تابنوشم زان می وآن شراب ناب ناب
خود ندانستم چه شدگشته ام من خواب خواب...
آنچنان برخواب خود پایدار واستوار...
سیل بود در زیرمن آن نگردد آشکار...
لاجرم دیدم بخواب حاضرم برمحضرپروردگار...
آن نکیر و منکرش میبرندم پای دار...
تاکه اعدامم کنند بی جهت بی عدل وداد....
دادزدم پروردگار، ازچه کردی پای دار...
بی قضا وعدل وداد کس بدیدی جان ستاد؟؟؟؟
من فقط می خورده ام یک شراب ناب ناب...
کی شده است برمحضرت مست بمانم خواب خواب...
این نباشد عدل وداد برمن روا، فرمانروا...
مهرخود برمن عطاکن پس محبت کن روا...
ادامه دارد...
هرچه می درخمره بود همه درپیمانه کرد...
تابنوشم زان می وآن شراب ناب ناب
خود ندانستم چه شدگشته ام من خواب خواب...
آنچنان برخواب خود پایدار واستوار...
سیل بود در زیرمن آن نگردد آشکار...
لاجرم دیدم بخواب حاضرم برمحضرپروردگار...
آن نکیر و منکرش میبرندم پای دار...
تاکه اعدامم کنند بی جهت بی عدل وداد....
دادزدم پروردگار، ازچه کردی پای دار...
بی قضا وعدل وداد کس بدیدی جان ستاد؟؟؟؟
من فقط می خورده ام یک شراب ناب ناب...
کی شده است برمحضرت مست بمانم خواب خواب...
این نباشد عدل وداد برمن روا، فرمانروا...
مهرخود برمن عطاکن پس محبت کن روا...
ادامه دارد...
۱.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.