فیک طلسم شده قسمت یازدهم
جسیکا داشت باعروسک هاش بازی میکرد
که یهو دوستش بهش زنگ زد
و گفت فردا تولدمه میایی
جسیکا گفت باید از مامانم اجازه بگیرم
نیکول گفت: باشه منتظرت هستم
جسیکا گفت باشه پس میبنمت دوید رفت پایین و از مادرش بپرس
مادر جسیکا گفت همون دختره که خیلی به خودش می نازه عه
جسیکا خندید و گفت بله مامان جون
میتونم برم جشن تولدش
مامان جسیکا گفت باشه اما دادش جیمین ات ببر جسیکا گفت چشم کلی ذوق کرده بود صبح شد و جسیکا بعداز اینکه صبحانه اش رو خورد آماده ای رفتن مدرسه شد
وقتی که اومد خانه یه لباس قشنگ روی تخت اش دید دادش جیمین اش خریده بود
که یهو دوستش بهش زنگ زد
و گفت فردا تولدمه میایی
جسیکا گفت باید از مامانم اجازه بگیرم
نیکول گفت: باشه منتظرت هستم
جسیکا گفت باشه پس میبنمت دوید رفت پایین و از مادرش بپرس
مادر جسیکا گفت همون دختره که خیلی به خودش می نازه عه
جسیکا خندید و گفت بله مامان جون
میتونم برم جشن تولدش
مامان جسیکا گفت باشه اما دادش جیمین ات ببر جسیکا گفت چشم کلی ذوق کرده بود صبح شد و جسیکا بعداز اینکه صبحانه اش رو خورد آماده ای رفتن مدرسه شد
وقتی که اومد خانه یه لباس قشنگ روی تخت اش دید دادش جیمین اش خریده بود
۹.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.