فیک ١٠
کوک:بیرونه به نظرت باید کجا باشه
هانول :ایش
بنده
هانول همراه کوک رفت بیرون وقتی کوک به سکته ماشین رفت هانول تعجب کرد
هانول:فکر نمی کردم همچین ماشینی داری
کوک:هع کجاشو دیدی منو دسته کم گرفتی
هانور:اره بهت نمیاد مافیا باشه نمیدونم پدر بزرگت تور رو چه جوری آموزش داده (خنده آروم )
کوک:اگه فامیل نبودیم درجا میگشتمت (عصبی
هانول:وای ترسیدم (خنده بلند )واقعا درمورده من چی فکر کردی من از اون دخترای ناناز نیستم فهمیدی (نیشخنده
هانول:اینم به خاطر این که دختره رویاهات هستم به هم نزدیک میشی عوضی(آروم زمزمه کرد
کوک:چیزی گفتی
هانول:ن
کوک:سواره شو سه ساعته داری حرف میزنی
هانور:باش
هانول و کوک سواره ماشین شدن
تو راه بودن که یک دفع کوک مسیره رو عوض کرد و سرعت ماشینو زیاد کردم
هانول:هی هی داری کجا میری
هانور:جواب بده داری منو کجا می بری
هانول شیشه رو داد پاینن
هانول:آهای مردم یکی داره منو می دزده
دزد
هانول:یکی نجاتم بده
کوک ماشینه میده بقل
کوک:اگر من دزدم پس اینجا خونه کی
هانول نگاهی به خونه روبه روش کرد خونهی تهیونگ بود
هانول:ببخشید خب وقتی یکی این جوری کنه آدم میترسه
کوکی:بهم اعتماد نداری ؟
هانول :اره بهت اعتماد ندارم به هیچکس ندارم فهمیدی
کوک: اشکالی نداره
کوک:بیا بریم
ساری اگر نبودم
هانول :ایش
بنده
هانول همراه کوک رفت بیرون وقتی کوک به سکته ماشین رفت هانول تعجب کرد
هانول:فکر نمی کردم همچین ماشینی داری
کوک:هع کجاشو دیدی منو دسته کم گرفتی
هانور:اره بهت نمیاد مافیا باشه نمیدونم پدر بزرگت تور رو چه جوری آموزش داده (خنده آروم )
کوک:اگه فامیل نبودیم درجا میگشتمت (عصبی
هانول:وای ترسیدم (خنده بلند )واقعا درمورده من چی فکر کردی من از اون دخترای ناناز نیستم فهمیدی (نیشخنده
هانول:اینم به خاطر این که دختره رویاهات هستم به هم نزدیک میشی عوضی(آروم زمزمه کرد
کوک:چیزی گفتی
هانول:ن
کوک:سواره شو سه ساعته داری حرف میزنی
هانور:باش
هانول و کوک سواره ماشین شدن
تو راه بودن که یک دفع کوک مسیره رو عوض کرد و سرعت ماشینو زیاد کردم
هانول:هی هی داری کجا میری
هانور:جواب بده داری منو کجا می بری
هانول شیشه رو داد پاینن
هانول:آهای مردم یکی داره منو می دزده
دزد
هانول:یکی نجاتم بده
کوک ماشینه میده بقل
کوک:اگر من دزدم پس اینجا خونه کی
هانول نگاهی به خونه روبه روش کرد خونهی تهیونگ بود
هانول:ببخشید خب وقتی یکی این جوری کنه آدم میترسه
کوکی:بهم اعتماد نداری ؟
هانول :اره بهت اعتماد ندارم به هیچکس ندارم فهمیدی
کوک: اشکالی نداره
کوک:بیا بریم
ساری اگر نبودم
۲۰.۷k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.