بچه ها الان گذاشتم فردا نمیذارم خیلی هم زیاده دستم شکس
پارت ۴
ات و تهیونگ وارد مهمونی شدن
همه نگاهاروشون بود پسرا رو ات و دخترا رو تهیونگ
لامصبا خیلی خوشگل بودن
یونا اومد سمتشون و گف:اهم اهم.. شما رابطه دارید؟
ات:چیچیمیگی بابا ها؟!.........تو دلش گف تهیونگ خیلی کراشه کاش میتونستم داشته باشمش اه اه چی میگم برا خودم عقلمو از دس دادم حتما(آره دخترکم ولی اگه عقل داشته باشی)
تهیونگ با پوزخندی رو لبش گف:من میرم شمارو تنها میزارم و رف
تهیونگ رف سمت ی میز ک هیشکی اونجا نبود و هی با خودش کلنجار میرف و دو ذهنش میگف:من ات و خیلی دوس دارم اگه دوسم نداشته باشه چی؟ (یکی بگه آخه کسی هس عاشق این نباشه ها؟!)اگه شغلمو بفهمه و بفهمه ک دوسال ازش بزرگ ترم چی؟وقتی ک دیدمش قلبم لرزید خیلی خوشگل بود
راستی داش یادم میرف قراره ک امشب اونو بدزدم(اگه تونستی بیا منم بدزد😅)
خلاصه تهیونگ با افکارش کلنجار میرفت و هی الکل میخورد( ی نکته:اونا فارغوالتحصیل تحصیل شدن و الکل و اینا براشون مجازه و تهیونگ اهل الکله و ظرفیتش بالاس)
ات و یونا رفتن سمت میزشون
یونا رو ب ات گف:میگم واقعا تهیونگ و دوس نداری یا روت نشد بش بگی
ات:چ میدونم خواهری ن دوسش دارم ن دوسش ندارم ولی وقتی دیدمش قلبم آب شد خیلی کراشه وقتی ک کنارشم خوشحالمو حس خوبی دارم باش ولی فک کنم این حسم ی طرفه باشه
یونا:وایی وایی خدا خواهرم عاشق شده
ات:کی گفته عاشقشم
یونا میخواس جواب بده ک دوستاشون اومدن کنارشون
کارمن:چ خبرتونه نیشتون تا بند گوشتون بازه
امیلی:راس میگه چ خبره
ات بدونه اینکه جواب بده پا ب فرار گذاشت و رف سمت سرویس بهداشتی
ات آب سردو باز کرد دستشو شست و آروم آبی ب صورتش زد ک آرایشش خراب نشه
تو آینه خودشو نگا کرد و با خودش گف:من ک ایقد رژ گونه نزدم چرا گونه هام سرخ شده؟و سوال هایی ک فکرشون و بکنین
ی مدت تو سرویس بهداشتی بود
تهیونگ
تهیونگ تو ذهنش:ی زمان خوبه ک با ات حرف بزنم و دیدمش ک داره میره سمت سرویس بهداشتی برم اونجا وایسم تا بیاد
اگه موافقت نکنه بام باشه میدزدمش چون هم انتقام میگیرم و هم میتونم کسی ک دوسش دارم و داشته باشم(توجه کنین ک تهیونگ زیاد الکل خورده و یکم مسته ولی هوشیاره)
و ب سمت سرویس بهداشتی روانه شد
یکم دورتر از سرویس بهداشتی وایساده بود ک دید ی پسره مست داره میره اونجا ولی براش مهم نبود
ات
خب دیگه برم بیرون ولی چطوری با بچه ها رو ب رو بشم؟ولش کن ی داستانی میسازم
از اونجا اومدم بیرون ک یکی راهمو سد کرد و جلوم وایساد ی پسره مست بود بش گفتم ببخشید میشه برید کنار
پسره گف:ببخشید میشه ی امشبو بدنتو و ب من اختصاص بدی؟
ات:اوییی چیچی میگی برا خودت
پسره اومد سمت ات ک ببوستش ولی یکی اومد پسره رو کشید عقب و مشتش زد دلم خنک شد ولی کی بود.......ی دفه سرشو برگردوندن و گف ات برو عقب
ات ک کرک و پرش ریخته بود گف:بباشه و تو دلش گف:ااااا این تهیونگه وایی موقع دعوا چ جذاب میشه
بعد ک پسرو رو یکم کتک زد اومد سمتم بغلم کرد و پرام ریخت و چشمامو بستم بغلش ی حس خوب بم میداد ک گف:نگران نباش تموم شد
بعد ی چیز نرمیو ی مزه تمشک میداد رو لبام حس کردم پشماااااااام برگاممممممم داره منو میبوسه اونننن منو بوسید
از زبان تهیونگ:خیلی نگران ات بودم برا اینکه آروم بسه بغلش کردم ولی ناخداگاه بوسیدمش لبش چ مزه خوبی میده مزه مارشمالو داره..........بعد ولش کردم
ات با تعجب نگام کرد خیلی کیوت بود یکم خندم گرفت و بدون اینکه چیزی بش بگم در رفتم
ات هم رف پیش دوستاش
رزی پرسید:چته چرا مات ورت داشته اولی چی شد ک پا ب فرار گذاشتی
ات:ههیچی
یونا هن از حال ات تعجب کرد ولی سعی کرد نشون ندهو گف:بتون گفتم که چیزی نشده
یونا داش حرف میزد ک ات ی لیوان الکل و ی نفش سر کشید
مهمونی داش تموم میشد که...........
۲۰کامنت ۲۰لایک
ات و تهیونگ وارد مهمونی شدن
همه نگاهاروشون بود پسرا رو ات و دخترا رو تهیونگ
لامصبا خیلی خوشگل بودن
یونا اومد سمتشون و گف:اهم اهم.. شما رابطه دارید؟
ات:چیچیمیگی بابا ها؟!.........تو دلش گف تهیونگ خیلی کراشه کاش میتونستم داشته باشمش اه اه چی میگم برا خودم عقلمو از دس دادم حتما(آره دخترکم ولی اگه عقل داشته باشی)
تهیونگ با پوزخندی رو لبش گف:من میرم شمارو تنها میزارم و رف
تهیونگ رف سمت ی میز ک هیشکی اونجا نبود و هی با خودش کلنجار میرف و دو ذهنش میگف:من ات و خیلی دوس دارم اگه دوسم نداشته باشه چی؟ (یکی بگه آخه کسی هس عاشق این نباشه ها؟!)اگه شغلمو بفهمه و بفهمه ک دوسال ازش بزرگ ترم چی؟وقتی ک دیدمش قلبم لرزید خیلی خوشگل بود
راستی داش یادم میرف قراره ک امشب اونو بدزدم(اگه تونستی بیا منم بدزد😅)
خلاصه تهیونگ با افکارش کلنجار میرفت و هی الکل میخورد( ی نکته:اونا فارغوالتحصیل تحصیل شدن و الکل و اینا براشون مجازه و تهیونگ اهل الکله و ظرفیتش بالاس)
ات و یونا رفتن سمت میزشون
یونا رو ب ات گف:میگم واقعا تهیونگ و دوس نداری یا روت نشد بش بگی
ات:چ میدونم خواهری ن دوسش دارم ن دوسش ندارم ولی وقتی دیدمش قلبم آب شد خیلی کراشه وقتی ک کنارشم خوشحالمو حس خوبی دارم باش ولی فک کنم این حسم ی طرفه باشه
یونا:وایی وایی خدا خواهرم عاشق شده
ات:کی گفته عاشقشم
یونا میخواس جواب بده ک دوستاشون اومدن کنارشون
کارمن:چ خبرتونه نیشتون تا بند گوشتون بازه
امیلی:راس میگه چ خبره
ات بدونه اینکه جواب بده پا ب فرار گذاشت و رف سمت سرویس بهداشتی
ات آب سردو باز کرد دستشو شست و آروم آبی ب صورتش زد ک آرایشش خراب نشه
تو آینه خودشو نگا کرد و با خودش گف:من ک ایقد رژ گونه نزدم چرا گونه هام سرخ شده؟و سوال هایی ک فکرشون و بکنین
ی مدت تو سرویس بهداشتی بود
تهیونگ
تهیونگ تو ذهنش:ی زمان خوبه ک با ات حرف بزنم و دیدمش ک داره میره سمت سرویس بهداشتی برم اونجا وایسم تا بیاد
اگه موافقت نکنه بام باشه میدزدمش چون هم انتقام میگیرم و هم میتونم کسی ک دوسش دارم و داشته باشم(توجه کنین ک تهیونگ زیاد الکل خورده و یکم مسته ولی هوشیاره)
و ب سمت سرویس بهداشتی روانه شد
یکم دورتر از سرویس بهداشتی وایساده بود ک دید ی پسره مست داره میره اونجا ولی براش مهم نبود
ات
خب دیگه برم بیرون ولی چطوری با بچه ها رو ب رو بشم؟ولش کن ی داستانی میسازم
از اونجا اومدم بیرون ک یکی راهمو سد کرد و جلوم وایساد ی پسره مست بود بش گفتم ببخشید میشه برید کنار
پسره گف:ببخشید میشه ی امشبو بدنتو و ب من اختصاص بدی؟
ات:اوییی چیچی میگی برا خودت
پسره اومد سمت ات ک ببوستش ولی یکی اومد پسره رو کشید عقب و مشتش زد دلم خنک شد ولی کی بود.......ی دفه سرشو برگردوندن و گف ات برو عقب
ات ک کرک و پرش ریخته بود گف:بباشه و تو دلش گف:ااااا این تهیونگه وایی موقع دعوا چ جذاب میشه
بعد ک پسرو رو یکم کتک زد اومد سمتم بغلم کرد و پرام ریخت و چشمامو بستم بغلش ی حس خوب بم میداد ک گف:نگران نباش تموم شد
بعد ی چیز نرمیو ی مزه تمشک میداد رو لبام حس کردم پشماااااااام برگاممممممم داره منو میبوسه اونننن منو بوسید
از زبان تهیونگ:خیلی نگران ات بودم برا اینکه آروم بسه بغلش کردم ولی ناخداگاه بوسیدمش لبش چ مزه خوبی میده مزه مارشمالو داره..........بعد ولش کردم
ات با تعجب نگام کرد خیلی کیوت بود یکم خندم گرفت و بدون اینکه چیزی بش بگم در رفتم
ات هم رف پیش دوستاش
رزی پرسید:چته چرا مات ورت داشته اولی چی شد ک پا ب فرار گذاشتی
ات:ههیچی
یونا هن از حال ات تعجب کرد ولی سعی کرد نشون ندهو گف:بتون گفتم که چیزی نشده
یونا داش حرف میزد ک ات ی لیوان الکل و ی نفش سر کشید
مهمونی داش تموم میشد که...........
۲۰کامنت ۲۰لایک
۳۲.۰k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.