★ 🎀 پارت 10 🎀 ★
★ 🎀 پارت 10 🎀 ★
آن روزه بارانی 💦🖤
رزی: لیسا با گریه و خیلی اعصبانی از خونه رفت بیرون اخه اونم بهترین دوستش بود عذاب وجدان داشتم 😭
(یک هفته بعد)
لیسا: توی اون یک هفته خیلی با چانیول صمیمی شدم و قرار بود ازدواج کنیم و لی نه الان اخع تازه جیسو رو از دست دادم
لیسا: تو فکر بودم که یهو یکی زنگ زد شماره ناشناس بود تا جواب دادم قط کرد رفتم تو گوشی یهو با ی شماره ای یکی پیام داد بم
و ی آدرس داد و گفت سلام لیسا چانیولم من خیلی کار رو سرم ریخته و خواستم بات شوخی کنم با ی شماره دیگه زنگ زدم بت امروز ساعت ۲ نصف شب بیا به این ادرس و بم زنگ و پیام نده تا ۲ اخه منکلی کار رو سرم ریخته بای خیلی تعجب کرده بودم گفتم باشه
گرفتم خوابیدم اخه خیلی خوابم می یومد
۵ ساعت بعد
لیسا: پوففف ساعت چنده
وایییی ساعت ۱شبه😢 برم اماده شم لباس بپوشم ارایش کنم
داشت بارون می زد
اناده شدم خیلی تیپ زدم ساعت ۲ نصف شب بود ی چتر اووردم تا با چتر برم که خیس نشم رفتم به ادرس
وقتی رسیدممم چانیول رووو
پایان پارت 10💜
آن روزه بارانی 💦🖤
رزی: لیسا با گریه و خیلی اعصبانی از خونه رفت بیرون اخه اونم بهترین دوستش بود عذاب وجدان داشتم 😭
(یک هفته بعد)
لیسا: توی اون یک هفته خیلی با چانیول صمیمی شدم و قرار بود ازدواج کنیم و لی نه الان اخع تازه جیسو رو از دست دادم
لیسا: تو فکر بودم که یهو یکی زنگ زد شماره ناشناس بود تا جواب دادم قط کرد رفتم تو گوشی یهو با ی شماره ای یکی پیام داد بم
و ی آدرس داد و گفت سلام لیسا چانیولم من خیلی کار رو سرم ریخته و خواستم بات شوخی کنم با ی شماره دیگه زنگ زدم بت امروز ساعت ۲ نصف شب بیا به این ادرس و بم زنگ و پیام نده تا ۲ اخه منکلی کار رو سرم ریخته بای خیلی تعجب کرده بودم گفتم باشه
گرفتم خوابیدم اخه خیلی خوابم می یومد
۵ ساعت بعد
لیسا: پوففف ساعت چنده
وایییی ساعت ۱شبه😢 برم اماده شم لباس بپوشم ارایش کنم
داشت بارون می زد
اناده شدم خیلی تیپ زدم ساعت ۲ نصف شب بود ی چتر اووردم تا با چتر برم که خیس نشم رفتم به ادرس
وقتی رسیدممم چانیول رووو
پایان پارت 10💜
۳.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.