۲پارتی جکسون.... پارت۱🤎
با صدای شکستن چیزی از خواب پرید
آچا:بب...ببخشید نمیخواستم بیدارت کنم
جکسون:اول صبحی چیکار میکنی
آچا:خواستم دفترامو که رو میز بود بردارم بزارم تو کیف که دستم خورد به گلدون
نگاهی به زمین انداخت
خاک و تیکه های شکسته گلدون کل فضای زمین و گرفته بودن
جکسون:برو مدرسه خودم جمعش میکنم
آچا:ول....
جکسون:بعد اینکه برگشتی باید حرف بزنیم
خواست حرفی بزنه که با صدای بوق اتوبوس کیفشو برداشت و از خونه رفت بیرون
چند وقتی میشد هر شب ساعت ۱مینشست و تکالیفاشو انجام میداد و از خستگی همونجا خوابش میبرد و صبح هم دیر بیدار میشد و هول هولکی میرفت
اینطوری حتی براش وقت نداشت
حتی شبا هم پیشش نمیخوابید باید باهاش حرف میزد...
................
&این چندمین باریه که تکالیفت ناقصه؟
آچا:ببخشید
&دفه قبل هم همینو گفتی....باید با آقای وانگ حرف بزنم
آچا:نهههه
&الان میاد دنبالت مگه نه؟
آچا:خانم لی خواهش میکنم
جکسون:دیر کردی
نگاهشو به چهار چوب در داد
نگاهی به ساعت کرد که ۱۰دقیقه از وقتی زنگ خورده بود گذشته بود
آچا:اوه حواسم نبود
&آقای وانگ باید باهاتون حرف بزنم
جکسون:آچا کاری کرده؟
&نه ولی تکالیفش ناقصه...دلیلی براش نمیاره
آچا:من دلیل اوردم گفتم خ....
جکسون:آچا فقط حرف نزن حرف نزن....قول میدم پیگیری کنم خانم لی
&ممنون
اون الان جلوی معلم خوردش کرد؟
به سمت ماشین رفتن...بعد از سوار شدن آچا کیفشو پرت کرد صندلی های عقب و نگاهشو به بیرون داد و تا رسیدن به خونه حرفی بینشون رد و بدل نشد
تا ماشین ایستاد آچا پیاده شد و کولشو برداشت
جکسون ماشینو وارد پارکینگ کرد و وارد خونه شد
طبق معمول همسرش گوشیشو گرفته بود
جکسون:حالا که کاری نداری چرا نمیری تکالیفاتو حل کنی؟
آچا:به خودم مربوطه
جکسون:کسی که باید ناراحت باشه منم
آچا:من حتی اگه ادم کشته باشمم باید طرف منو بگیری
جکسون:همین که جلو معلمت نزدم تو دهنت یعنی طرف ترو گرفتم
آچا از این حرف گریش گرفته بود
همسرش که تاحالا دست روش بلند نکرده بود بخاطر تکلیف این حرفو زد؟
یعنی این موضوع کوچیک انقد براش مهم بود که حاضر بود بخاطرش همسرشو بزنه؟
داشتن بخاطر یه تکلیف دعوا میکردن....فقط یه تکلیف
فقط برای اینکه گریش اوج نگیره بحثو تموم کرد
.
.
.
.
حمایت یادتون نره🤎
آچا:بب...ببخشید نمیخواستم بیدارت کنم
جکسون:اول صبحی چیکار میکنی
آچا:خواستم دفترامو که رو میز بود بردارم بزارم تو کیف که دستم خورد به گلدون
نگاهی به زمین انداخت
خاک و تیکه های شکسته گلدون کل فضای زمین و گرفته بودن
جکسون:برو مدرسه خودم جمعش میکنم
آچا:ول....
جکسون:بعد اینکه برگشتی باید حرف بزنیم
خواست حرفی بزنه که با صدای بوق اتوبوس کیفشو برداشت و از خونه رفت بیرون
چند وقتی میشد هر شب ساعت ۱مینشست و تکالیفاشو انجام میداد و از خستگی همونجا خوابش میبرد و صبح هم دیر بیدار میشد و هول هولکی میرفت
اینطوری حتی براش وقت نداشت
حتی شبا هم پیشش نمیخوابید باید باهاش حرف میزد...
................
&این چندمین باریه که تکالیفت ناقصه؟
آچا:ببخشید
&دفه قبل هم همینو گفتی....باید با آقای وانگ حرف بزنم
آچا:نهههه
&الان میاد دنبالت مگه نه؟
آچا:خانم لی خواهش میکنم
جکسون:دیر کردی
نگاهشو به چهار چوب در داد
نگاهی به ساعت کرد که ۱۰دقیقه از وقتی زنگ خورده بود گذشته بود
آچا:اوه حواسم نبود
&آقای وانگ باید باهاتون حرف بزنم
جکسون:آچا کاری کرده؟
&نه ولی تکالیفش ناقصه...دلیلی براش نمیاره
آچا:من دلیل اوردم گفتم خ....
جکسون:آچا فقط حرف نزن حرف نزن....قول میدم پیگیری کنم خانم لی
&ممنون
اون الان جلوی معلم خوردش کرد؟
به سمت ماشین رفتن...بعد از سوار شدن آچا کیفشو پرت کرد صندلی های عقب و نگاهشو به بیرون داد و تا رسیدن به خونه حرفی بینشون رد و بدل نشد
تا ماشین ایستاد آچا پیاده شد و کولشو برداشت
جکسون ماشینو وارد پارکینگ کرد و وارد خونه شد
طبق معمول همسرش گوشیشو گرفته بود
جکسون:حالا که کاری نداری چرا نمیری تکالیفاتو حل کنی؟
آچا:به خودم مربوطه
جکسون:کسی که باید ناراحت باشه منم
آچا:من حتی اگه ادم کشته باشمم باید طرف منو بگیری
جکسون:همین که جلو معلمت نزدم تو دهنت یعنی طرف ترو گرفتم
آچا از این حرف گریش گرفته بود
همسرش که تاحالا دست روش بلند نکرده بود بخاطر تکلیف این حرفو زد؟
یعنی این موضوع کوچیک انقد براش مهم بود که حاضر بود بخاطرش همسرشو بزنه؟
داشتن بخاطر یه تکلیف دعوا میکردن....فقط یه تکلیف
فقط برای اینکه گریش اوج نگیره بحثو تموم کرد
.
.
.
.
حمایت یادتون نره🤎
۸.۴k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.