رمان اجرای عاشقانه-پارت دوازدهم
رمان اجرای عاشقانه-پارت دوازدهم
(چون پارت پیش همش آهنگ بود این پارتم گذاشتم!من پوستر موخواااااام T T)
من-معذرت می خوام نمیدونستم اونا رقیباتونن!از عمد نبود
سهون هدفونو دور گردنش آویزون می کنه
من-با تیارا که رقیب نیستین؟
سهون-ماها کلا با هیشکی رقیب نیستیم اینا طرفدارامونن که رقیبن و موجب شدن ماهم ناخودآگاه کمی مثل اونا فکر کنیم!منم اگر میبینی هدفونو زدم به گوشم به خاطر این بود که چندروز دیگه
کنسرت همین آهنگی که خوشت اومده بود رو پیش رو داریم منم برای تمرکزم گوش میدم
من-آهان!به هرحال منظور خاصی نداشتم
من-توی این موزیک ویدیوتون لوهانم خونده بوده؟
سهون-آره
من-خوب پس حالا چطوری میخواین قسمت لوهانو درست کنین؟
سهون-احتمالا اون قسمتارو بدیم به یکی دیگه
من-حالا اگه لوهان به عنوان مهمان بیاد بعد بخونه چی میشه
سهون با پوزخندی میگه:
-حرفا میزنیا
من-مگه چی میگم؟
سهون-چرت و پرت
من-ممنونم از لطف بی نهایتت
سهون-قابلی نداشت اگه خواستی بگو تا بازم بهت لطف کنم
من-نه ممنون راضی به زحمت نیستم
میرسیم به جلوی خونشون!اون روزم با هزار بدبختی و البته کسالت میگذره!
صبح روز بعد...
زینننننننننننگ!...با چشمای بسته دنبال گوشیم میگردم و برمیدارمش و اون آلارم لعنتیو که مزاحم خوابم شده قطع می کنم!با سختی فراوان از تخت خواب گرم و نرمم دل می کنم!به طرف فرم نو مدرسه ام که دیروز آقای پارک رفت خرید نگاهی میندازم تا مطمئن شم سرجاشه!آقای پارک مرد میانسال و مهربونیه من که باهاش احساس راحتی می کنم!آبی به صورتم میزنم و مشغول مسواک زدن میشم
به خودم توی آینه نگاه می کنم!موهای لختم برخلاف جاذبه زمین در هوا معلقه خخخخخخ!دهنمو میشورم و و با برس موهامو سروسامون میدم و موهامو فرق کج میریزمو تلمو بالای موهام طوری که مدلش خراب نشه میزنم!با ذوق و شوق فراوون فرممو تنم میکنم!کیفمو برمی دارمو آماده و حاضر میرم پایین!
من-سلااااااام
مامان سهون-سلام به روی ماهت دخترم!بیا بشین صبحونتو بخور بعد برو مدرسه ات
من-ممنون
میرم میشینم و مشغول خوردن میشم!
مامی سهون-بخور عزیزم تا بعد سهون برسونتت
واااااااااااااااااات؟لقمه میپره توی گلوم و شروع می کنم به سرفه کردن!چرا بخت من بدبخت گره خورده به این آقای غد؟
(چون پارت پیش همش آهنگ بود این پارتم گذاشتم!من پوستر موخواااااام T T)
من-معذرت می خوام نمیدونستم اونا رقیباتونن!از عمد نبود
سهون هدفونو دور گردنش آویزون می کنه
من-با تیارا که رقیب نیستین؟
سهون-ماها کلا با هیشکی رقیب نیستیم اینا طرفدارامونن که رقیبن و موجب شدن ماهم ناخودآگاه کمی مثل اونا فکر کنیم!منم اگر میبینی هدفونو زدم به گوشم به خاطر این بود که چندروز دیگه
کنسرت همین آهنگی که خوشت اومده بود رو پیش رو داریم منم برای تمرکزم گوش میدم
من-آهان!به هرحال منظور خاصی نداشتم
من-توی این موزیک ویدیوتون لوهانم خونده بوده؟
سهون-آره
من-خوب پس حالا چطوری میخواین قسمت لوهانو درست کنین؟
سهون-احتمالا اون قسمتارو بدیم به یکی دیگه
من-حالا اگه لوهان به عنوان مهمان بیاد بعد بخونه چی میشه
سهون با پوزخندی میگه:
-حرفا میزنیا
من-مگه چی میگم؟
سهون-چرت و پرت
من-ممنونم از لطف بی نهایتت
سهون-قابلی نداشت اگه خواستی بگو تا بازم بهت لطف کنم
من-نه ممنون راضی به زحمت نیستم
میرسیم به جلوی خونشون!اون روزم با هزار بدبختی و البته کسالت میگذره!
صبح روز بعد...
زینننننننننننگ!...با چشمای بسته دنبال گوشیم میگردم و برمیدارمش و اون آلارم لعنتیو که مزاحم خوابم شده قطع می کنم!با سختی فراوان از تخت خواب گرم و نرمم دل می کنم!به طرف فرم نو مدرسه ام که دیروز آقای پارک رفت خرید نگاهی میندازم تا مطمئن شم سرجاشه!آقای پارک مرد میانسال و مهربونیه من که باهاش احساس راحتی می کنم!آبی به صورتم میزنم و مشغول مسواک زدن میشم
به خودم توی آینه نگاه می کنم!موهای لختم برخلاف جاذبه زمین در هوا معلقه خخخخخخ!دهنمو میشورم و و با برس موهامو سروسامون میدم و موهامو فرق کج میریزمو تلمو بالای موهام طوری که مدلش خراب نشه میزنم!با ذوق و شوق فراوون فرممو تنم میکنم!کیفمو برمی دارمو آماده و حاضر میرم پایین!
من-سلااااااام
مامان سهون-سلام به روی ماهت دخترم!بیا بشین صبحونتو بخور بعد برو مدرسه ات
من-ممنون
میرم میشینم و مشغول خوردن میشم!
مامی سهون-بخور عزیزم تا بعد سهون برسونتت
واااااااااااااااااات؟لقمه میپره توی گلوم و شروع می کنم به سرفه کردن!چرا بخت من بدبخت گره خورده به این آقای غد؟
۴.۳k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.