پارت ۲۰
_بیا تو اتاقم
رفتم تو اتاقش.
_ببین منو میخوام دوست دخترمو سوپرایز کنم از اونجایی هم که تو دختری بهتر میدونی چی دوست داره کمکم می کنی
+آره چرا که نه(بغض و سرش پایینه)
_خب به نظرت کدوم مکانی برای سوپرایز آماده کنم؟
+ساحل دریا رو من خیلی دوست دارم میتونی بگی بیاد اونجا و خب یکدفعه با دسته گله مورد علاقش از پشت اسمشو صدا کنی و سوپرایز کنی(یک قطره اشک)مطمئنم خیلی خوشحال میشه
_باشه مرسی حالا میتونی بری
+اوکی
پاشدم رفتم بیرون تو اتاقم راستش این همیشه چیزی بود که خودم میخواستم سوپرایز شم از طرفه عشقم ولی خب نشد(با چند قطره اشک)
شب شد عین مرده ی متحرک همونجوری یه جا نشسته بودم و به ا/ت ای که قبلا بودم فکر می کردم و الان(پوزخند)هیچی نمیخوردم همونجا سرمو گذاشتم رو زمین و خواب....
(پرش زمانی فردا ساعت ۱):
یکی دره اتاقمو میزد از رو زمین بلند شدم گردنم درد میکرد درو باز کردم
+بله
*خانم یه کاری برای آقا پیش اومده گفتن یک لباس ساحلی سفید بپوشید برید برای کمک بهشون تازه آرایش هم کنید
رفتم تو اتاقش.
_ببین منو میخوام دوست دخترمو سوپرایز کنم از اونجایی هم که تو دختری بهتر میدونی چی دوست داره کمکم می کنی
+آره چرا که نه(بغض و سرش پایینه)
_خب به نظرت کدوم مکانی برای سوپرایز آماده کنم؟
+ساحل دریا رو من خیلی دوست دارم میتونی بگی بیاد اونجا و خب یکدفعه با دسته گله مورد علاقش از پشت اسمشو صدا کنی و سوپرایز کنی(یک قطره اشک)مطمئنم خیلی خوشحال میشه
_باشه مرسی حالا میتونی بری
+اوکی
پاشدم رفتم بیرون تو اتاقم راستش این همیشه چیزی بود که خودم میخواستم سوپرایز شم از طرفه عشقم ولی خب نشد(با چند قطره اشک)
شب شد عین مرده ی متحرک همونجوری یه جا نشسته بودم و به ا/ت ای که قبلا بودم فکر می کردم و الان(پوزخند)هیچی نمیخوردم همونجا سرمو گذاشتم رو زمین و خواب....
(پرش زمانی فردا ساعت ۱):
یکی دره اتاقمو میزد از رو زمین بلند شدم گردنم درد میکرد درو باز کردم
+بله
*خانم یه کاری برای آقا پیش اومده گفتن یک لباس ساحلی سفید بپوشید برید برای کمک بهشون تازه آرایش هم کنید
۳.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.