خشم من... فیک جونگکوک
پارت:8
به صورت غرق در خوابش نگاه کرد و موهاشو از صورتش کنار زد
دستش رو اروم بوسید و گفت:
+نمیدونم چرا ولی من با تو اروم میشم
تو هم از دور شدن از من
قرارمون این نبود ات
تو اون دختر کوچولویی که یادم میاد نیستی
تو دوست من بودی
تنها دوست من تنها کسی که خواست با من دوست باشه
ولی من من بد شدم ات خانوادم باعث شدن دست به کارایی که نمیخام بزنم
میترسم یکی ازم برتر باشه ات دست خودم نیست با این حرف بزرگ شدم
مادرم همیشه میگفت:
+هیچوقت نزار کسی ازت بهتر باشه وگرنه کسی دوستت نخواهد داشت
ولی تو، تو با اینکه منو نمیشناختی و فقط با دونستن سن من با من دوست شدی و منو بغل کردی
لبخندی زد و گفت:
اون وقتا بوی توت فرنگی میدادی
امروز هم که بغلت کردم همون بو بود
تو هنوزم همون دختر کوچولویی
میترسم بهت اسیب بزنم از دوست داشتنت میترسم ات
تو زیادی پاکی و من زیادی توی لجن بدی فروع رفتم
میترسم اگر دستت رو سمتم دراز کنی تا از اون لجنزار درم بیاری و من
خودت هم بکشم اون تو
نمیخام اتفاقی برات بیوفته
من نمیدونم پدرم باهات چیکار کرده ولی من بی گناهم یعنی این گناه رو گردن من ننداز
شاید خیلیا رو تا الان کشته باشم ولی من کاری به پدر مادرت نداشتم حتی
خودم انتقامت رو میگیرم
من بخاطر تو از خانوادم هم میگذرم
ولی.... فقط هم بخاطر تو نیست من هم خیلی چیزا از دست دادم
ایندم و علایقم و حتی تو رو
میدونستی وقتی بچه بودم دلم میخاست خواننده بشم ولی مجبور شدم چیز دیگه رو بخونم
الان دکترم ولی خوشم نمیاد میدونی کاری نیست که من باهاش جور شم
شاید الان که خوابی بتونم فقط یک کاری انجام بدم برای اولین و اخرین بار
گونش رو اروم لمس کرد و سرش رو برد نزدیک تر و نرم و اروم لبش رو بوسید و بعدش اتاق رو ترک کرد
اروم چشمام رو باز کردم و گفت:
-شنیدم همه اش رو شنیدم ولی نمیشه نمیتونم
بَره نمیتونه کناره گرگ زندگی کنه
من کنار تو نمیتونم
تو هم بچهی همون خانواده ای
شما خانواده منو گرفتین من تورو یادمه جونگکوک
خیلی خوب یادمه هنوز همونقدر مغرور و سردی
فرقی نمیکنه چ احساسی داشته باشی
منو تو نمیتونیم من برای چیز دیگه ای اینجا هستم...ادامه دارد
اخر هفته خود را با پارت جدید خشم من زیبا کنید 🌚🤌🏼
به صورت غرق در خوابش نگاه کرد و موهاشو از صورتش کنار زد
دستش رو اروم بوسید و گفت:
+نمیدونم چرا ولی من با تو اروم میشم
تو هم از دور شدن از من
قرارمون این نبود ات
تو اون دختر کوچولویی که یادم میاد نیستی
تو دوست من بودی
تنها دوست من تنها کسی که خواست با من دوست باشه
ولی من من بد شدم ات خانوادم باعث شدن دست به کارایی که نمیخام بزنم
میترسم یکی ازم برتر باشه ات دست خودم نیست با این حرف بزرگ شدم
مادرم همیشه میگفت:
+هیچوقت نزار کسی ازت بهتر باشه وگرنه کسی دوستت نخواهد داشت
ولی تو، تو با اینکه منو نمیشناختی و فقط با دونستن سن من با من دوست شدی و منو بغل کردی
لبخندی زد و گفت:
اون وقتا بوی توت فرنگی میدادی
امروز هم که بغلت کردم همون بو بود
تو هنوزم همون دختر کوچولویی
میترسم بهت اسیب بزنم از دوست داشتنت میترسم ات
تو زیادی پاکی و من زیادی توی لجن بدی فروع رفتم
میترسم اگر دستت رو سمتم دراز کنی تا از اون لجنزار درم بیاری و من
خودت هم بکشم اون تو
نمیخام اتفاقی برات بیوفته
من نمیدونم پدرم باهات چیکار کرده ولی من بی گناهم یعنی این گناه رو گردن من ننداز
شاید خیلیا رو تا الان کشته باشم ولی من کاری به پدر مادرت نداشتم حتی
خودم انتقامت رو میگیرم
من بخاطر تو از خانوادم هم میگذرم
ولی.... فقط هم بخاطر تو نیست من هم خیلی چیزا از دست دادم
ایندم و علایقم و حتی تو رو
میدونستی وقتی بچه بودم دلم میخاست خواننده بشم ولی مجبور شدم چیز دیگه رو بخونم
الان دکترم ولی خوشم نمیاد میدونی کاری نیست که من باهاش جور شم
شاید الان که خوابی بتونم فقط یک کاری انجام بدم برای اولین و اخرین بار
گونش رو اروم لمس کرد و سرش رو برد نزدیک تر و نرم و اروم لبش رو بوسید و بعدش اتاق رو ترک کرد
اروم چشمام رو باز کردم و گفت:
-شنیدم همه اش رو شنیدم ولی نمیشه نمیتونم
بَره نمیتونه کناره گرگ زندگی کنه
من کنار تو نمیتونم
تو هم بچهی همون خانواده ای
شما خانواده منو گرفتین من تورو یادمه جونگکوک
خیلی خوب یادمه هنوز همونقدر مغرور و سردی
فرقی نمیکنه چ احساسی داشته باشی
منو تو نمیتونیم من برای چیز دیگه ای اینجا هستم...ادامه دارد
اخر هفته خود را با پارت جدید خشم من زیبا کنید 🌚🤌🏼
۲۴.۸k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.