❤️✨لجباز من❤️✨ پارت 11
❤️✨لجباز_من❤️✨
پارت 11
نیکا:غذا رو که خوردیم به دیانا گفتم میرم خونه ی اون ک متین گف کل بچه ها شب همونجا بخابن ینی خونه ی متین
(یه سوپرایزززز در راه داریم🙂💜🎈)
دیانا:ساعت 4 صبح بود بیدار شدم برم دستشویی دیدم ارسلان نیس
رفتم تو اتاق نبود هرجا رفتم نبود
داشتم از استرس میمردم که یهو یکی جلو دهنمو گرف
و...
سیاهی مطلق🖇🙂
ارسلان:طوریش نشده باشه
نیکا:دیوونه ای مگه ای دارو هیچ صدمه ای نمیزنه
ممد:خب حمالا بیدارش کنییین
ارسلان:ممد زر نزن میخای سوپرایزو خراب کنی😐
30 مین بعد
دیانا:با سردرد شدیدی از خاب بیدار شدم
یه یارو جلوم بود که تیپش خیلی خوووب بود
از اوووون کراشا بودا🙂
دیانای خاک برسر هول تو رل داری ول کن
یارو:خب خب
بهم بگو چرا دزدی کردی
دیانا:بدجوری استرس داشتم
ولی من که اصن دزدی نکرده بودم
منظورت چیه یارو من تاحالا دزدی نکردم
یارو:عههههه؟پس
پس
پس قلب منو کی دزدیده🙂؟
ارسلان:ماسکو از رو صورتم در اوردم که قیافه ی ذوق زده ی دیانا رو دیدم😂🙂♥️
3
ماه
بعد
دیانا:ارسللاااااااااان
ارسلان:جاااااانم گوجه فرنگی
دیانا:من گشنمهههههههههههه
ارسلان:خیلخببببب اماده شو بریم بیرون
دیانا:باشههههههههه
بگیم بچه هام بیان؟((:
ارسلان:اوک بگو بیان
دیانا:زنگ زدم به تک تک شون هماهنگ کردم
رفتیم همون کافه ی همیشگی
احوال پرسی کردیمو این داستانا......
____________
متین:الان 3 ماه کامل بود عاشقش بودم(:
نیکا:الان سه ماهه که عاشق متینم(:
ولی اون دوسم نداره
متین:ولی اون دوسم نداره
نیکا:کی دوست نداره؟
متین:اووف بازم بلند فک کردم
نیکا:کی دوست ندااره؟
متین:عمم☺️
نیکا:اوکیه
______________
میدونم یه پارت سم بود قول میدم پارتای بعد جبران کنم(:♥️
پارت 11
نیکا:غذا رو که خوردیم به دیانا گفتم میرم خونه ی اون ک متین گف کل بچه ها شب همونجا بخابن ینی خونه ی متین
(یه سوپرایزززز در راه داریم🙂💜🎈)
دیانا:ساعت 4 صبح بود بیدار شدم برم دستشویی دیدم ارسلان نیس
رفتم تو اتاق نبود هرجا رفتم نبود
داشتم از استرس میمردم که یهو یکی جلو دهنمو گرف
و...
سیاهی مطلق🖇🙂
ارسلان:طوریش نشده باشه
نیکا:دیوونه ای مگه ای دارو هیچ صدمه ای نمیزنه
ممد:خب حمالا بیدارش کنییین
ارسلان:ممد زر نزن میخای سوپرایزو خراب کنی😐
30 مین بعد
دیانا:با سردرد شدیدی از خاب بیدار شدم
یه یارو جلوم بود که تیپش خیلی خوووب بود
از اوووون کراشا بودا🙂
دیانای خاک برسر هول تو رل داری ول کن
یارو:خب خب
بهم بگو چرا دزدی کردی
دیانا:بدجوری استرس داشتم
ولی من که اصن دزدی نکرده بودم
منظورت چیه یارو من تاحالا دزدی نکردم
یارو:عههههه؟پس
پس
پس قلب منو کی دزدیده🙂؟
ارسلان:ماسکو از رو صورتم در اوردم که قیافه ی ذوق زده ی دیانا رو دیدم😂🙂♥️
3
ماه
بعد
دیانا:ارسللاااااااااان
ارسلان:جاااااانم گوجه فرنگی
دیانا:من گشنمهههههههههههه
ارسلان:خیلخببببب اماده شو بریم بیرون
دیانا:باشههههههههه
بگیم بچه هام بیان؟((:
ارسلان:اوک بگو بیان
دیانا:زنگ زدم به تک تک شون هماهنگ کردم
رفتیم همون کافه ی همیشگی
احوال پرسی کردیمو این داستانا......
____________
متین:الان 3 ماه کامل بود عاشقش بودم(:
نیکا:الان سه ماهه که عاشق متینم(:
ولی اون دوسم نداره
متین:ولی اون دوسم نداره
نیکا:کی دوست نداره؟
متین:اووف بازم بلند فک کردم
نیکا:کی دوست ندااره؟
متین:عمم☺️
نیکا:اوکیه
______________
میدونم یه پارت سم بود قول میدم پارتای بعد جبران کنم(:♥️
۸.۹k
۰۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.