سناریو کوتاه ✨🍾
فرشته ای با بالهای سفیدش میون مردم قدم می زد...لباسهای سفید و کاملا تمیز و خوشبویی به تن داشت...مردم با پچ پچ کردن و طعنه زدن از کنارش می گذشتن...: _این چه لباسیه خدای من؟!.. & خجالت هم نمی کشه شبیه کبوتر لباس می پوشه... # چقدر نامتعارفه... -نگاش نکن شاید دیوونه باشه...
فرشته هیچ واکنشی نشون نمی داد..تو ذهنش با خودش می گفت:انسانن دیگه!...
میون این همه ایراد گرفتن و تحقیر کردن...صدای دختری میاد: +برای مردمی که فرشته ها رو به سخره می گیرن متاسفم...
فرشته بر می گرده و با چشمهای کریستالی رنگش به دختر نگاه می کنه و لبخند شیرینی می زنه و میگه...:هنوز هم فرشته هایی در غالب انسان زاده میشن...:)
#m.yoonji
#shortscenarios_by_myj
فرشته هیچ واکنشی نشون نمی داد..تو ذهنش با خودش می گفت:انسانن دیگه!...
میون این همه ایراد گرفتن و تحقیر کردن...صدای دختری میاد: +برای مردمی که فرشته ها رو به سخره می گیرن متاسفم...
فرشته بر می گرده و با چشمهای کریستالی رنگش به دختر نگاه می کنه و لبخند شیرینی می زنه و میگه...:هنوز هم فرشته هایی در غالب انسان زاده میشن...:)
#m.yoonji
#shortscenarios_by_myj
۱۱.۳k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.