جاسوس
جاسوس
پارت
ا. ت ویو
صبح بیدار شدم و دیدم که ساعت ۷ رفتم و کارهای مربوطه رو انجام دادم رفتم تو اتاق جیمین و صداش کردم اما اون هنوز خواب بود واقعاً تو خواب کیوت تر میشد چون بلند نمی شد رفتم و یه لیوان آب سرد آوردم و ریختم به صورتش جیمین بلند شد و با داد گفت (علامت جیمین / علامت ا.ت+)
/ این چه کاری بود کردی
منم همینجوری میخندیدم بهش نگاه میکردم
+ آخه بلند نمیشدی (با خنده)
جیمین یه نگاه به لباسش کرد که کامل خیس شده بود
+ زودتر لباس عوض کنم من رفتم بیرون (با خنده)
/باشه بابا برو (باخنده)
رفتم و صبحانه رو آماده کردم بعد چند دقیقه جیمین اومد بیرون
+بیا صبحانه تو بخور مگه امروز یه معامله نداشتی ؟
/چرا داشتم
جیمین اومد و صبحانه شو خورد بلند شد و ازم خداحافظی کرد و رفت سر کارش به ساعتم نگاه کردم ساعت ۸ بود و من باید ساعت ۹ سرکارم می بودم سریع رفتم و لباسم رو عوض کردم و رفتم سرکار
فلش بک به شب
ا. ت ویو
امروز کارم یکم دیرتر تمام شد برای همین شب رفتم خونه وقتی رسیدم دیدم در خونه بازه رفتم تو دیدم کل خونه به هم ریخته
+جیمین جیمین پس این پسر کجا رفته( جیمین دو سال از ا. ت بزرگتره)
داشتم خونه به هم ریخته رو نگاه میکردم که چشمم خورد به یک کاغذ رفتم و کاغذ و برداشتم توش متن نوشته بود :
سلام خانم پارک برادرتون یه مافیا هستند و دستگیر شدن اگه میخوای اونو زنده ببینی همین الان بیاین به اداره پلیس از طرف کیم نامجون
ترسیده بودم آخه کیم نامجون کیه ؟ سری بدون اینکه لباسم رو عوض کنم رفتم تو ماشین و به سمت اداره پلیس حرکت کردم.....................
لایک و کامنت فراموش نشه اینم روزی ۱ پارت میزارم
پارت
ا. ت ویو
صبح بیدار شدم و دیدم که ساعت ۷ رفتم و کارهای مربوطه رو انجام دادم رفتم تو اتاق جیمین و صداش کردم اما اون هنوز خواب بود واقعاً تو خواب کیوت تر میشد چون بلند نمی شد رفتم و یه لیوان آب سرد آوردم و ریختم به صورتش جیمین بلند شد و با داد گفت (علامت جیمین / علامت ا.ت+)
/ این چه کاری بود کردی
منم همینجوری میخندیدم بهش نگاه میکردم
+ آخه بلند نمیشدی (با خنده)
جیمین یه نگاه به لباسش کرد که کامل خیس شده بود
+ زودتر لباس عوض کنم من رفتم بیرون (با خنده)
/باشه بابا برو (باخنده)
رفتم و صبحانه رو آماده کردم بعد چند دقیقه جیمین اومد بیرون
+بیا صبحانه تو بخور مگه امروز یه معامله نداشتی ؟
/چرا داشتم
جیمین اومد و صبحانه شو خورد بلند شد و ازم خداحافظی کرد و رفت سر کارش به ساعتم نگاه کردم ساعت ۸ بود و من باید ساعت ۹ سرکارم می بودم سریع رفتم و لباسم رو عوض کردم و رفتم سرکار
فلش بک به شب
ا. ت ویو
امروز کارم یکم دیرتر تمام شد برای همین شب رفتم خونه وقتی رسیدم دیدم در خونه بازه رفتم تو دیدم کل خونه به هم ریخته
+جیمین جیمین پس این پسر کجا رفته( جیمین دو سال از ا. ت بزرگتره)
داشتم خونه به هم ریخته رو نگاه میکردم که چشمم خورد به یک کاغذ رفتم و کاغذ و برداشتم توش متن نوشته بود :
سلام خانم پارک برادرتون یه مافیا هستند و دستگیر شدن اگه میخوای اونو زنده ببینی همین الان بیاین به اداره پلیس از طرف کیم نامجون
ترسیده بودم آخه کیم نامجون کیه ؟ سری بدون اینکه لباسم رو عوض کنم رفتم تو ماشین و به سمت اداره پلیس حرکت کردم.....................
لایک و کامنت فراموش نشه اینم روزی ۱ پارت میزارم
۱۲.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.